پنج سال و هفده روز سکوت تلخ!

٣٠ حوت (اسفند) ١٣٨٧

این نبشته را با فال نیک ، و نثار یک طنز شیرین ، بمقدم خجستۀ بهار سال نو 1388 هجری شمسی آغاز مینمایم.

گویند روزی ملایی با چلی اش ، از باغی عبور میکردند ، اتفاقاً چشم ملا بدرختی افتاد که دوشیزۀ بسیار زیبا و نازکبدنی ، دو پا را به شاخۀ درخت حلقه و خود را آویزان نموده است ، ملا در حالیکه به یخن باز شدۀ دخترک خیره شده بود ، آه عمیقی از جگر سوخته اش کشید و گفت : بار خدایا ! چی می شد اگر درختان صحن مسجد همچو میوه ی بار می آوردند . چلی خشمگینانه به ملا نگریست و گفت: ملا صاحب مرا از یاد بُردی ! ملا در پاسخ گفت: احمق تو خود را چطور با این میوه ی که هنوز "ملا خورک" نشده مقایسه میکنی.

 

هموطنان گرامی !

جوامعیکه از پویایی فرهنگی بهره مند ، و به ارزشهای معنوی و سنت های اصیل، دلپذیر و افتخار آفرین ، نه مزخرف آن پی بُرده اند ، با شوق و دلچسپی ذایدالوصفی، روز های تاریخی شانرا به تجلیل می نشینند.

 

با حسرت و اندوه  فراوان، گروه های فرهنگ ستیز، با باورهای نادرست و ارج ننهادن به باور های درست دیگران ، با دیدگاه های کینه توزانۀ دورۀ جاهلیت ، دیوانه  وار از تجلیل آئین نوروزی بومی «نینوازان» و رشد بالندگی فرهنگی و تاریخی  آن جلوگیری کردند. این یادگار و امانت بزرگ نیاکان سرزمین کهن آباد ، که ازهمان آغاز تا امروز به روند تکاملی هویت فرهنگی ما پیوند نا گسستنی داشت ، نیز از تهاجم فرهنگ ستیزان قبیله در امان نماند ، طالبان وحشی ، پنج سال و هفده روز تبسم بهاری را از لبان نوروز جبراً گرفتند ، و مردم را در عزأی این فصل عاشقانه ها ، که نوید بخش عشق به انسان ، نفرت از کینه و آغاز نو شدن است ، سوگوار ساختند .   

 

آریایی ها برسم بیشتر از سه هزار ساله ،  آیین ملی نوروزی را بعنوان یکی از کهن ترین جشن های بجا مانده از دوران باستان ، و یک میراث فرهنگی خود که در عصر حاضر مورد توجۀ بیشترین ملل جهان قرار دارد ، همه ساله با شور و شوق تجلیل میکنند ، یکی از آداب مراسم نوروزی همانا «خانه تکانی » است.

خانه تکانی نه تنها تمیز کردن خانه هاست ، بلکه به باورمندان ، این پیام را می رساند که همه بدی ها را باید تکاند ، همه چیز را باید تازه ساخت ، قالب های کهنه را شکست وبجای آن طرحهای نوی باید ریخت.

این قلم شرمنده است ، در تعریف و توصیف نوروز و بهار امسال چیزی بنویسد ، چون در سالی که گذشت ، به ملت خود ، سال پُر برکتی را با آرامش ، تبریک ، تهنیت و نوید داده بود ، مگر سوگمندانه که عکس آن شد.

 

آری ... سالی که گذشت ، گم شدن نور و غلبۀ ظلمت بود ، اشک بود و آه بود ، سربُریدن انسانها وقصابی واژه های اصیل فارسی بود ، سال صف آرایی های پرخاشگرانه و بمقابله خواستنها بود ، روز عید کاخ نشینان و عزأ داری کوخ نشینها بود، جشن گرگان حریص و ربودن بکارت ها بود ، سال تجاوز به امور مستمندان ، زور گویی ها و نا فهمی ها بود ، سالی بود که پشه ها را از کوچکترین سوراخ غربال گذشتاندند و شتر ها را بلعیدند ، و حتا قرآن را به تذویر خواندند .

ملت در غم فرو رفته ما ، درین سال همه چیز شانرا از دست دادند ، اما یگانه چیزی که هنوز در اذهان شان باقی مانده ، همانا « امُید » است که چرخ زندگی رقتبار خود را می چرخانند.

 

بلی ... موسم شگوفه و بهار عطر افشان ، که بوی تازه شدن را با خود می آورد ، در راه است ، ولی با تأسف ، این روز برای بسیاری از فامیل های قربانی داده و زخم دیده، بوی غم و اندوه  را خواهد داد ، و درد های کهنه را تازه خواهد  ساخت .

روی این ملحوظ ، با ترس و هراس ، لرز لرزان ، به اتکای آن واژۀ زیبا که هنوز هم بنام « امید » وجود دارد ، قلم بر میدارم .  و اما ؛ آیا میتوانم امید وارانه نو شدن را تبریک و تهنیت عرض کنم ، و یا خموشی گزنیم ، در حالیکه تشنه ی طوفان نوروزم من.

 

ابوالقاسم فردوسی چه خوش سروده است:

چو روزی به شادی همی بگذرد  ــ  خردمند مردم ، چرا غم خورد

پس بیائید ، عشق ، محبت ، دوستی و رفاقت را که در دلهای مان رو به سردی گرائیده است ، دوباره به گرمی آنرا تازه سازیم ، و فریاد یک انقلاب ریشه ی را هم در روابط اجتماعی و هم در اندیشه های مان به سمع مردم برسانیم. چرا از نو شدن بهراسیم ، مگر خدای مان نو شدن را دوست ندارد ؟ .  با تأسف خوردن بر آنچه که گذشته امروز شیرین خود را تلخ نسازیم ، سرود نوروزی را در فضای سالم ، پُر طراوت و نشاط انگیز ، در کوه های سر بفلک کشیده ، در دشت های پُر از شقایق ، بامید غلبۀ نور بر ظلمت ، بعنوان سرود «فتح» بسرایم.

 

مسرت داریم که مردم حق شناس و اندیشمندان عزیز ما ، بعد از حاکمیت جهل طالبانی، بُغض نای نینوازان را شکستند ، و فرهنگ های نا آشنا و حاکمیت جمود فکری جابرانه را که در جامعه مسلط شده بود ، درهم کوبیدند ، و فرهنگ نوروزی را یکبار دیگر شاندارتر از گذشته ها ، به اشتراک کشور های همنژاد و همزبان در خاستگاه این آئین بزرگ امسال تجلیل می نمایند.

 

در خاتمه شرط انصاف نمی بینم که بدون سپاسگزاری از آنعده فرهیختگانی که در راه اعتلای فرهنگ باستان و در جهت شگوفانی این سنت ملی ، آنچه که در حد توان شان بوده دریغ نورزیده اند ، سرسری بگذرم ، این مقاله را به تمامی دوستان و مسؤلین سایت های انترنتی وعزیزانی که باهم همکاری خالصانه و قلمی داریم ، و از گرفتن اسمأ شان بخاطر طویل نشدن مقاله خود داری کردم ، میفرستم ، و یک سال نیک را با تمام نیکویی هایش برای شما ، و بخصوص بمردم با شهامت و مظلوم سرزمین خورشید، از بارگاه ایزد منان آرزومندم.

درود بر شما باد ! ای هموطنان بجان برابرم ، ای قلمبدستان نازینن و ای خوانندگان بینهایت مهربان که این مقال را با حوصله مندی مطالعه کردید ، پروردگار توانا را شکر گذاریم که بعد پنج سال و هفده روز حاکمیت طالبان وحشی ، بما دوباره نشاط می بخشد.

 

بااحترام







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



لطیف کریمی استالفی