بیـــدِ مجنـون

۲۵ اسد (مرداد) ۱۳۹۴

تا چو شبنم چشم حیرت در کمین آورده ام
بر نثــــارش نقـد جــــان در آستین آورده ام
دارم امیــــدی که گردد قابل درگاهِ عشق
سجده ی عجزی که بر دوش جبین آورده ام
از نسیم عشق تنها گل، گریبان چاک نیست
از عـــدم, من هم متـاع این چنین آورده ام
بیـــد مجنـونم, ز نیــــرنگ گرفتاری مپرس
از ادب جای ثمر، ســــــر بر زمین آورده ام
همچو آن صیدی که با تیغ تغافل کشته اند
حســـرت ذوق نگاهـــی واپسین آورده ام
از شفای نسخه ی یکرنگیم، غافل مبــاش
مــرهمی بهــر عـلاج زخم کیـن آورده ام
تا ابد یارب تهی از درد دامـــــــــــــانم مبـاد
این دعـــــــا از قبله اهــل یقیــــن آورده ام
از بساط کلبه ی مجنون به نذر ای شهریان
گـــرد بادم یک بغــــــــل آهِ حزین آورده ام
در کف سعی طلب جز گوهر دل باب نیست
توشـــه ی آورده ام باری، همیــن آورده ام
از نفس دانش چــــراغ لاله روشن میکنـــم
در چمــــن امشــب نوای آتـشیــن آورده ام







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

دانش 27.11.2015 - 13:02

 سلام بر مهرداد عزیز, بسیار خوشحالم که کلام درهم و بر هم بنده را مطالعه نموده مورد پسند قرار میدهید, در مورد اینکه شعر معاصر و یا کلاسیک بسرایم خودتان بهتر میدانید که قریحه سرایش شعر انتخابی نیست, هرچند خودم نیز بارها کوشش نمودم تا در قالب اشعار معاصر طبع آزمایی نمایم اما به این نتیجه رسیدم که نباید حکایت کبک و زاغ را تمثیل کنم , از طرف دیگر متاسفانه بیشترین اشعار معاصر رااز نظر عرفان که همانا درون مایه شعر کلاسیک است میان تهی یافتم, منظورم از سرایش شعر رسانیدن پیام برای مخاطب است نه رسیدن به قلعه های بیدل و حافظ ( عرش اگر باشم زمین آسمان بیدلم )در ضمن بانظر شما مبنی بر کهنه شدن سبک هنری موافق نیستم ,چون هر سخن در هر عصر مخاطب خود را دارد, چنانچه هم دیار من و شما استاد واصفی گفته است ( واصفیا به ملک دل این سخن آزموده ام , هرچه کهن شود شود, عشق کهن نمی شود). سپاس از حضور پر مهر و حسن نظر تان شاد و آباد باشید دانش

مجیب مهرداد05.10.2015 - 17:08

 دوست عزیزم جناب دانش، سلام بر شما. شعرهای شما نشان دهنده قریحه سرشار شاعرانه شماست. توصیه برادرانه من این است که این قریحه در خدمت شعر معاصر قرار بگیرد. حالا زمان زیبایی شناسی بیدلانه و حافظانه نیست. همه قریحه شما در نهایت می رسد به بیدل که ما بیدل را قبلن داریم. احمد دانش باید با استمداد از استعداد شاعرانه غیر قابل انکارش شعر منحصر به فرد خودش را بیافریند. شعریکه شناسنامه اش را از عصر و زمانه خودش بگیرد و زبانش زبان امروزی باشد. درود بر شما از شعرهای بیدلانه شما بسیار لذت می برم. خوشحال می شوم اگر شعری به همین قوت اما با زبان معاصر از شما بخوانم. با سپاس. مجیب مهرداد

دانش 11.09.2015 - 07:32

  متشکرم از حسن نظر تان برادر گرامی (افغانی)

دانش 22.08.2015 - 17:13

 درود بر مرد آزاده و فرهیخته پهلوان قیام متشکرم از ذره نوازی حورشید محبت تان , همیشه شاد , تندرست و کامگار باشید.

قیام19.08.2015 - 03:47

  ارجمندی احمد دانش، استعداد و قلم ات، شکوفاو پرتوان باد. موفق باشید.

یک افغانی16.08.2015 - 18:59

  بسیار متشکرم به امید آبادانی و آزادی وطن غریبم ان شا الله
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



احمد دانش