چرا مردم با طبقۀ مذهبی و یا ملا میانۀ خوب ندارد

۲۱ ثور (اردیبهشت) ۱۳۹۵

من در کابل تولد شده‌ام  و حالا که  این مضمون را می‌نویسم  شصت و چهار سال سن دارم. از زمان کودکی به یاد دارم که مردم کابل با مردم مذهبی چندان میانۀ خوب نداشته است و این یک واقعیت سوسیولوپولیتیک و انتروپولوژیک کشور ما است.  امروز هم مردم با طبقه ملا میانۀ خوب ندارد با اینکه قشر مذهبی در محافل خوشی و غم مردم نقش بارز دارد. و از روی زمانه مردم به ایشان احترام دارند و اما کمتر مردم به ایشان گوش میدهند. مخصوصاً آنان که در کابل تولد شده‌اند و یا در کابل بزرگ شده اند. سؤال همین است که چرا مردم از آنانیکه میخواهند دین بر حق را معرفی کنند، و راهنمای زندگانی باشند و مردم را به راه راست هدایت کنند، اکثراً نا راضی هستند، با اینکه مسلمان هستیم و احترام همه بر ما واجب است. درین نوشتار میخواهم جواب همین سؤال را بدهم. دلایل فرعی زیاد است و تاریخ کشور، تاریخ اسلام و اساسات جامعه شناسی نشان میدهد که سه دلیل عمده وجود دارد که مذهبیون و یا قشر مذهبی نتوانسته است تا جایگاه خود را قسمیکه باید در جامعه توقع دارند، داشته باشند.

اول قشر مذهبی با اینکه نظر به دیگران ادعای دین داری می‌کنند ندانسته اند که انسان یک موجود آزاد خلق شده است. به این اصل خلقت اعتقتاد ندارند که انسان یک موجود آزاد است.

دوم قشر مذهبی  به شکل اساسی نه می‌داند که دین  به هیچ  صورت بالای مردم، مسلمان باشد و یا غیر مسلمان باشد، تحمیل نه میشود. همه‌ شان تفسیر «لا اکراه فی دین» را غلط  فهمیده اند و میخواهند دین را تحمیل کنند. فکر میکنند که آیۀ مذکور تنها برای کفار است که مسلمان نه می‌تواند دین را به کافِر تحمیل کند. در حالیکه این‌طور نیست و دین نه بالای کفار و نه بالای مسلمان تحمیل نمیشود. ورنه این روش، دین  را شکل دیکتاتوری میدهد و همه میدانیم که دین دیکتاتوری نیست.

سوم هیچ وقت قشر مذهبی درک نکرده است که دین در همه ابعاد برای رفاه آدمی است و آدمی در همه ساحات به پیشرفت است و پیشرفت انسان به زمان و مکان بستگی دارد. اما موضوع زمان و مکان برای مذهبی مطرح نیست و آرزو دارد که مردم مانند هزار سال قبل زندگی کنند. یکی از دلایل که توده های مسلمان عقب‌مانده است زیرا مذهبی نه میخواهد تغییر کند ونتیجه اینکه  امروز قسمیکه شما میدانید مسلمانان از پسمانده ترین مردم جهان هستند.

قشر مذهبی این شعور را ندارد که خداوند انسان را یک موجود آزاد آفریده است. انسان یک موجود خود مختار است. انسان یک موجود متشبث است. انسان یک موجود متفکر است. انسان یک موجود سرنوشت ساز است. انسان یک موجود کاشف و مخترع است. مغز انسان لایتناهی است و وسعت مغز انسان به اندازۀ  وسیع است که بین هشتاد الی صد میلیارد نیوران(حجرات عصبی) در مغز وجود دارد. این تنها یک حقیقت شگرف است در باره چهل و سه حقیقت دیگر مغز که دانشمندان در مورد حقیقت وسعت و پهنای مغز فهرست کرده اند. دین نازل شد تا انسان  آزاد با مغز آزاد نظر به حکم قرآن مسولیت جهان را بر دوش کشد و اما قشر مذهبی از سالیان سال میخواهد به نام گناه و ثواب مغز مردم را کنترول کند و این باعث نه تنها پسمانی بلکه کشتار و قتل دسته‌جمعی مسلمانان شده است چنانچه وهابی ها هزاران نفر را به خاطر اینکه مخالف عقاید وهابی بودند اعدام کرده اند.. دین نازل شد تا انسان را از هر گونه اسارت فکری آزاد سازد واساساً جنگ بدر در اسلام به خاطر آزادی فکر به پا خاست. اما قشر مذهبی همیشه در تلاش است که همان مطلب را که او به نام «منهج» می‌گوید درست  است و دیگران یا کافِر هستند و یا بیراه و یا نادان. غافل ازینکه منهج تفسیر دارد و احادیث که یک صد و پنجاه سال بعد جمع آوری شده از نگاه علم تحقیق کمبودی ها دارد و حتی احادیث جعلی داخل متون ما شده است. اما مذهبی می‌گوید که حدیث مساوی به قرآن است و کسی حق ندارد که آنرا زیر سؤال برد و کسی که حدیث را زیر سؤال میبرد کافِر است.

چون مغز آزاد خلق شده است ، کنترول آن انسان را از انسانیت بیرون میکند. انسان اشرف مخلوقات شد و قرآن به او کرامت داد به خاطر فکر وسیع و پهناور انسان است. همه آزادی انسان فکر اوست و مذهبی فکر او را میخواهد کنترول کند و هرگاه فکر شما زیر کنترول شخص دیگر درآمد، دیگر شما آن انسان که خداوند اراده کرده است که باشید ، نیستید. آسان‌ترین راه استثمار فکری یک انسان از طریق دین است زیرا مردم امی به دین دسترسی ندارند و اکثراً در کشور های اسلامی  بی‌سواد نگه داشته شده‌اند که مذهبیون درین بیسوادی جامعه نقش بسیار فعال داشته است. دلیل اینکه در قرآن مجید صریح آمده است که در دین اجبار نیست برای این است که نشود کسی یک دیگر را به نام دین به استثمار کشاند. و دلیل اینکه مردم در کشور های اسلامی اکثراً بی‌سواد هستند در حالیکه اولین آیۀ که نازل شد «اِقراء» بود یعنی بخوان و بعداً پیشوای اسلام (ص) فرمود که اولین شیء را که خداوند خلق کرد، قلم بود. پس زیر بنای دین علم و دانش است. شیخ فرید الدین عطار چه زیبا گفته است

چو شمع از پی علم باید گداخت   که بی علم نتوان خدا را شناخت

 اگر مردم با سواد شوند و خیر را از شر تفکیک کنند دکان و کار و کسب مذهبی بسته میشود. چون جامعه بی‌سواد است مذهبی هر چه بگوید باید مردم قبول کنند در غیر آن مردم را به کفر می‌گیرند و هیچ‌کس آرزو ندارد که تاپه کفر را بخورد و چون شخص اُمی قسمیکه گفتیم از دین بی‌خبر است ، نه می‌تواند از خود دفاع کند.  چون مذهبی به افکار آزاد و تفکر  آزاد نه تنها  اعتقاد ندارد  به آن اجازه هم نمیدهد، ازین رو جامعه آهسته به  انجماد و رکود فکری ، و بی علاقگی در مسایل سوق داده میشود و دگماتیزم مذهبی چیره می‌شود که متأسفانه ما امروز با همین دگماتیزم مذهبی مخصوصاً با روی کار آمدن مذهبیون وهابی که ملا های سنی افغانستان هم زیر تأثیر ایشان رفته است ، روبرو هستیم. چون فکر آزاد مردم  به نام دین و مذهب استثمار شده است و مردم حق تحلیل و تاویل را ندارند  و از طرف دیگر بی‌سواد هم هستند پس دین باید تحمیل شود

 از نگاه قرآن شناسی دین تحمیل نمیشود بلکه   تبلیغ میشود. نظر به حکم قرآن مجید هدایت از طرف خداوند است نه انسان. مذهبیون دین را بالای مردم تحمیل  می‌کنند و چون از دید و بینش اسلامی، انسان آزاد خلق شده است و اما با فطرت اسلام هم خلق شده است ، درین جاست که یک تضاد بین اُمی و مذهبی به وقوع می پیوندد. اُمی دوست دارد مسلمان باشد و اما مسلمان آزاد باشد. مذهبی آزادی او را از وی گرفته است و  آرزو دارد که اُمی به ذوق مذهبی مسلمان باشد که این خلاف فطرت اسلامی شخص آُمی است. بار ها شما از تلویزیون شنیده‌اید که مردم حق ندارند از خود  در مورد دین چیزی بگویند. چون مذهبی به تاریخ اسلام دسترسی ندارد خبر ندارد که در صدر اسلام مسلمانان بسیار مطالب را از خود گفته‌اند که نه در قرآن مجید است و نه در احادیث نبوی. توجیه شان همین است که آن‌ها صحابه کرام بودند و شما صحابه نیستید. اصل موضوع را که مردم در آن زمان اختیار داشتند و امروز هم اختیار دارند،  ابراز دلیل و برهان است که برای مذهبی امروز مطرح نیست.

ازنگاه روانشناسی یک تِز و انتی تِز جالب به روح و روان شخص به وقوع می پیوندد که شخص چون از نگاه اسلام با فطرت اسلام و اما آزاد خلق شده است  ، با خود در تضاد می افتد. زیرا آزادی و دین هر دو، دو پدیده فطری است .وقتی که دین از بیرون تحمیل می‌شود فطرت آزادی آنرا رد می کند. از همین جاست که از نگاه اصول دین هر کس مسئول جان خود است. خودش باید بیاموزد ، خودش باید تحقیق کند.، چیزیکه برایش تبیلغ می‌شود باید تحقیق کند نه اینکه کورکورانه قبول کند (چنانچه مذهبیون همه چیز را کورکورانه قبول کرده اند ) و از مردم هم توقع دارند تا کورکورانه قبول کنند و هیچ موضوع را زیر سؤال نبرند. بار ها در خطبۀ نماز جمعه  شنیده‌ام که چون شما عالم نیستید چیزی را مانند یک حدیث زیر سؤال نبرید. علما سالها درین مورد کار کرده‌اند و شما باید فقط قبول کنید. این طرز پیشامد با مردم ، حقوق حقۀ انسانی شانرا که قرآن برای‌شان ارزانی داشته  و می‌گوید «و یتفکرون» یعنی و شما فکر کنید ،سلب میکند و از مردم یک موجود گوسفندی ساخته اند. چون انسان یک موجود جستجو گر، متشبث و کنجکاو است و قتیکه موضوعات  که برایش تبلیغ می‌شود مفهوم نداشت  و برایش اجازه فکرکردن هم داده نشده است ، همان است که از دین گریزان میشود. مخصوصاً قرآن یک کتاب علمی است  و مذهبی قادر نیست آنرا با علم تحلیل کند. یا بسیار موضوعات است که نه در قرآن تذکر رفته و نه در حدیث و اما نظر به تبعیضات قومی عرب و غیر عرب ، حقوق انسانی مردم پایمال شده است و آن را حرام گفتند در حالیکه همه میدانیم که حرام کردن یک مطلب تنها حق خداوند است و بس

وقتی مردم سخن مذهبی را گوش نداد ، مذهبی بر آشفته می‌شود ، مردم را به کفر می‌گیرد ، مردم را به زنا و گناه و مشروب نوشی و فساد متهم میکند. به اندازۀ دیوانه می‌شود که حتی فحش می‌گوید و  از راستای تبلیغ که وعظ حسنه است مطلق خارج میشود. در کشور های اسلامی  وقتی یک شخص  را به کفر متهم می‌کنند مردم جاهل و بی‌سواد فوراً بر آشفته می‌شوند و خود دست به تجاوز میزنند. زیرا از نگاه روانی اوج احساسات در بسیار مسایل مانند تحریک مردم جنبۀ نادانی دارد.مردم دانا احساساتی نه می‌شوند و روحیۀ آرام دارند. داستان فرخندۀ شهید همین است که در نظام صحرایی ، مذهبی (که در اسلام چنین نیست) احساساتی می‌شود ومردم را تحریک میکند و آن‌ها بدون تفکر دست به انتقام می‌زنند ، و یا مردم بدون محاکمه سنگسار می‌شوند ، مردم بدون شهادت شاهدین متهم به زنا میشوند. این همه دهشت و وحشت برای این است که مذهبی میخواهد به هر ترتیب شده است، حتی با قتل یک انسان بی‌گناه هم صورت گیرد ، دین را تحمیل کند. و هابی ها در عربستان برای اینکه مذهب خود را تحمیل کنند سه صد هزار نفرمسلمان بیگناه را اعدام کردند.  چون جامعه هم قومی و قبایلی است و هم  بی‌سواد ، تحمیل دین یک انارشی را به وجود می‌آورد که مردم جز خون چیزی دیگررا نه می‌بینند. چون دین بالای مردم تحمیل شده است و صد ها سال بعضی موضوعات قسمی در مغز مردم پیچکاری شده که مردم  یک مطلب که هیچ حقیقت ندارد ، آنرا راست می پندارند. و حالا اگر شما یک مطلب را از نو بگویید همه شاخ میکشند

دین برای رفاه مردم نازل شده است و  سه اصل عمده در آن مطرح است ، اصول آزادی فردی، عدالت فردی و اجتماعی و اخلاق مدنی. یعنی به اساس آزادی فردی و اجتماعی و اصول عدالت و اخلاق دین مطرح میشود. آزادی‌های فردی انسان تنها و تنها از طریق قانون  و اجماع امت تضمین میشود. طور مثال  مشروبات الکهلی در اسلام حرام است اما تطبیق حرام بودن آن از طریق یک مادۀ قانون وضع می‌شود نه اینکه اگر کسی مشروب نوشید مردم او را به لت و کوب گیرند. بدون مادۀ قانونی  در اساسات قوانین اجتماعی یک شخص میتواند تنها گنهکار باشد نه مجرم. مشکل جوامع عقب ماندۀ اسلامی همین است که مردم نه میدانند که با اینکه قرآن مجید و ارشادات حضرت رسول کریم (ص) رهنمای کامل است اما مردم حق تطبیق آنرا به شکل فردی و گروهی ندارند  مگر یک مرجع با صلاحیت قضایی. رفاه مردم در تطبیق قانون و ماده های قانونی است که در متن قانون وجود داشته باشد. برای ثبوت موضوع یک داستان جالب را از آمریکا برای شما بیان می کنم. در یکی از ایالات متحده آمریکا یک شوهر که همسر اش را  فوق‌العاده زیاد دوست داشت ، او را در اثر مریضی که عاید حال همسرش بود از دست داد. مرد چون همسر اش را دوست داشت خواست تا همسراش را در صحن حویلی خانه خود دفن کند. یک غوغا بر پا شد که چطور امکان دارد که مرده در صحن حویلی خانه دفن شود. مردک بسیار ساده در محکمه عرض حال کرد که در کجای قانون آمده است که من این حق را ندارم؟

قرآن و حدیث رهنمای بشریت است و اما  قوانین از این دو مرجع استخراج می‌شود و نظر به ایجابات زمان تطبیق میگردد. مذهبی به ایجابات زمان و مکان اعتقاد ندارد.  و چون مذهبی به تطبیق قانون نظر به عصر و زمان اعتقاد ندارد ، جوامع اسلامی به حد فلاکت رسیده است. جهان امروز جهان آزادی بیان و کلام است و اما مذهبی این حق را از مردم گرفته است. جهان امروز جهان تحقیقات است و اما  تحقیقات مذهبی به همان مطالب کهنه دور میخورد و از نگاه علم تحقیق قادر نیست یک مطلب نو را بنویسد. جهان امروز جهان تساوی حقوق مدنی است و اما مذهبی به حقوق مدنی اعتقاد ندارد و زن باید همیشه برده مرد باشد. جهان امروز نظم و نسق و سازمان دهی است و اما  مذهبی قادر نشده است تا مردم را با اساسات یک زندگی عصری تشویق کند.

در خاتمه برای همه جوانان می‌گویم که شما باید منحیث مسلمان باید بدانید که آزاد خلق شده‌اید و مسئول اعمال و کردار خود هستید. هیچ‌کس حق ندارد تا آزادی شما را از  به نام دین و مذهب بگیرید. شما جوانان که از اسلام خارج شده‌اید دوباره به اسلام رو بیاورید. اسلام دین عدالت ؛ حقوق مساوی ، علم و معرفت و آزادگی است. شما جوانان نظر به حکم قرآن باید کوشش کنید تا علم بیاموزید و از دانشگاه‌های بزرگ فارغ التحصیل شوید. شما باید از اسراف  و زیاده روی در مصرف خود داری کنید و متوجه اقتصاد خود باشید. شما جوانان باید همیشه در نماز خود کوشا باشید و فراموش نکنید که دست یتیم و بینوا را بگیرید. شما جوانان باید حقوق خواهران و مادران خود را بشاسید و از حالت قومی و قبایلی و تعصب مذهبی که به زنان هیچ احترامی ندارند و زیر عنوان دین و مذهب حقوق زنان را پایمال کرده اند، خارج شوید. شما یک انسان آزاد هستید برای خود فکر کنید نه اینکه فکر شما را کسی دیگر بسازد.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

پریسا28.08.2018 - 06:24

  خیلی وقت بود دنبال یک حرف و مطلب نو بودم. بسیار عالی بود. همیشه از خودم میپرسم چرا ما مسلمانان با وجود دین کامل ،عقب مانده هستیم.

اقبال12.08.2018 - 08:09

  مقاله شما بسیار منطقی و گیرا بود
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



داکتر فرید یونس