جنبش روشنایی، زنده نگهداشتن دموکراسی و آزمون بزرگ برای رهبران هزاره در افغانستان

۱۳ اسد (مُرداد) ۱۳۹۵

افغانستان کشوری است که از سالیان سال رهبران کهنه کار از مردم  مظلوم که سطح اگاهی سیاسی شان به پخته گی نرسیده است استفاده  ابزاری-قومی می نمایند. بیشتر کسانی از این فرصت سود می برند  که خود را طلایه دار و پرچم دار منافع مردم خویش می دانند.

اینها شب و روز تلاش می ورزند که این فرصت ها را برای خودشان هموار تر وخانواده های خویش را  درمصونیت روانی وجانی قرار داده و قدرت سیاسی را که با خون هزاران انسان بی گناه گره خورده است میراث همیشه گی خانواده خود بسازند.

 افغانستان کشوری است که در آن  بیشترین قربانی را مردمان  بی بضاعت و طبقۀ فقیر تشکیل میدهد که شب و روز با پاهای برهنه  در پی به دست آوردن یک لقمه نان هستند. رهبران که خود را حامی توده های مردمی خطاب میکنند به  این  حرکت عدالت خواهی شهروندان چندان توجه نکردند. با وجود این همه، توده های مردمی تجربه های تلخ زنده گی  را به فراموشی سپرده و به دنبال رهبران تکه دار قومی میرفتند.

رهبران که خود را حامی مردم میدانند ماسک با چهره  شیر درمیان مردم ظاهر میشوند و درصحنه های داغ  سوراخ های نامعلوم را پناهگاه خود اختیار میکنند تا  مصونیت کامل داشته باشند .

گذشت زمان نقاب از چهرۀ این تیکه داران قومی برافگند و توده های مردمی آگاه شدند که دگر رفتن به دنبال سیاستگران و رهبران کاذب ومعامله گر راهی است که به قول معروف به ترکستان منتهی میشود، یعنی به جهت خلاف خواست ها وحقوق مردم  که در حرکت است.

من به  عنوان یکی ازحامیان  برادران هزاره خویش که تاریخ مظلومیت را پشت سر گذشتاندند  و از حقوق حقه  خویش  از سالیان متمادی محروم بودند و نتوانستند به حقوق شهروندی خود برسند،  یکبار دیگر به گفته های قبلی خویش  به عنوان  حامی برادران هزاره تاکید میکنم ، دیگر فریب رهبران حرفوی وکهنه  کار خود را نخورید وخود را قربانی سیاسیت های ازدست رفته آنان  نسازید.

 خانه های روشن خود را بیشتر از این به صورت دایمی تاریک و خاموش  نسازید؛ واقعه دلخراش وخونین  دهمزنگ کابل که جان اضافه تر  از هشتاد  تن را گرفت   وبیشتر از سه صد تن را زخمی  ساخت. واقعه دهمزنگ کابل ، درذهن مردم افغانستان یک واژه هراس ناک بوده است که جاده های کابل را به خون سرخ فرش ساخت ، این حادثه زمانی رخ داد که رهبران  برادران هزاره  با شعارهای روشنایی  وختم تبعیض به جاده ها بیرون آمده بودند و برعلیه بی عدالتی و نابرابری شعار سر میدادند که سرانجام میدان را رها کردند وبه دنبال منافع شخصی رفتند،  و سکوت اختیار کردند، اما این جریان عدالت خواهی به انها اکتفآ نکردند بلکه به شکل گسترده تراز قبل توسط  مدیران جوان سازماندهی و به پیش برده شد ،‌این جنبش درتاریخ افغانستان ثابت ساخت که مردم آماده هستند که دموکراسی را به صورت درست پذیرفته تمثیل  نمایند واقعه که درقبال این حرکت عدالت خواهی درساحه دهمزنگ کابل رخ داد جان شرین شهروندان آزادی خواه را گرفت وبه خاک خون کشانید ، شواهد  نشان میدهد که درمیان این کشته شده گان و زخمیان بیشتر شان جوانان  زیر سن 20 الی 30 بود که بیشتر جوانان تحصیل یافته که تا سطح دوره ماستری تحصیلات داشتند دیده میشد به خاک وخون افتاده بوده اند، شب گذشته کابل، شبی داشت پر از اضطراب و پر از دلهره؛ اما امشب کابل، شب تاریک وشب خون آلودی را پشت سر می گذاراند ، چراغ زنده گی خانواده های زیادی خاموش شد ؛ چراغ که دیگرهیچ گاه با برق 500 میگاوات هم روشن نخواهد شد ، چهره وحال آسمان کابل را چنان ابرهای خون آلود فرا گرفته است که ما دیگرا از باران خوان آلود آن هراس داریم ؛ سرانجام من نمیدانم که جنبش روشنای جواب این ابرهای خون آلود و خانواده  های که چراغ روشنانی شان  (یعنی فرزندان شان ) به صورت دایمی تاریک گردیده است چگونه روشن خواهد ساخت ؟ با حرف های تند و تیز رسانه یی ، با شعارهای میان خالی ‌ با وعده های چرب و نازک، با برق 500 میگاوات.. وغیره .

به باورمن  روشنفکران و آگاهان اقوام گوناگون افغانستان اگر آرزوی بر انداختن رهبری مافیایی در کشور را دارند باید در گام نخست بر ضد مافیای قومی  خود برخیزند،. با برانداختن آن ها است که زمینۀ گفتمان های سود مند وراهگشا در میان رده های گوناگون اجتماعی و اقوام کشور پدید می آید ؛ زیرا افغانستان کشوری است  که دموکراسی را  به تازه گی تمثیل میکند ؛ زیرا دموکراسی درافغانستان  نه تنها که به بلوغ و پختگی نرسیده است؛ بلکه در موجودیت جو وفضای اختناق آور و نظام قبیله پرور به مانند یک طفل نوپا می ماند  که تازه راه رفتن را تمرین میکند، و ازطرف دیگر هیچ یکی از عناصر دموکراسی در افغانستان به صورت درست تطبیق وعملی نشده است ؛طور مثال انتخابات یکی از عناصر مهم و کلیدی دموکراسی بود که درافغانستان توسط همین اربابان قبیله و رهبران کاذب به چالش کشانده شد و اراده  ملی زیرسوال رفت و از درون این انتخابات مفتضح حکومت جدید تولد شد که نامش را گذاشتند ( حکومت وحدمت ملی ) .

مشق دموکراسی و خواست ها و جنبش های مدنی از خود فرصت و شرایط خاصی  را درقبال دارد که متاسفانه شرایطی که آنگونه انتظار میرود میسر نیست و به همین خاطر است حرکت های مدنی مان همواره با دلهره و ترس و گاهی با دادن قربانی های بیشمار مواجه میشود، مشق و تمرین خواست های مدنی و شهروندی در جامعه یی که  با مولفه های مدرن شهروندی، مدنیت و ارزشهای این مولفه ها ارزش و اهمیت قایل نباشد خیلی دشوار است و جرات وجسارت فراوان میطلبد.

در پهلوی موارد ذکر شده، مولفه های نوین ؛چون فردیت یا همان استقلالیت فردی و دوم امنیت کامل دریک کشور میتواند زمینه رشد ومشق دموکراسی و دادخواهی مسالمت آمیز و مدنی را فراهم کند که متاسفانه این دو اصل درکشور به  شکل شاید وبایدش وجود ندارد ؛ کشور های که دموکراسی را تمثیل میکنند و به جاده ها سرازیر میشوند و مشق دموکراسی میکنند این  دو اصل را  که عبارت  از ارزش یابی به اراده مستقل  فرد،  دوم امنیت کامل شهروندان میباشد در محراق توجه خویش قرار داده است.

 سوگمندانه جغرافیای به نام افغانستان سالهای متمادی است که به میدان جنگ،  تمرین و ممارست گروه های جنگی و استعماری قدرت های بزرگ دنیا که منافع خویش را در هرج و مرج و انارشیزم می بینند تبدیل شده است، در این چنین یک وضعیتی حق خواهی و به جاده ها بر آمدن و تمرین مدنیت کردن واقعا که سخت و دشوار است و هر بتۀ مرده را قدرت تافتن در این میدان نبوده ونیست کسانی در این راه میروند و طلسم بیعدالتی و نابرابری را میشکند که وجدان بیدار و شعور ودرد انسانی داشته باشد.

جنبش روشنایی وحرکت مسالمت آمیزشان که نشانگر پخته گی و مدنیت مردم ما را نشان میدهد و حکومت از آن به عنوان یک ارزش استقبال میکرد و به خواسته های برحق شان پاسخ میداد که متاسفانه تعلل حکومت و خاموشی برخی از چهره های مردمی ومذهبی قوم هزاره باعث شد که فرزندان بیدار دل زیادی را از دست دادیم و یکبار دگر خشونت، اختناق وحشت سایه نحس و شوم خود را بر  لشکر بیداری و روشنایی انداخت.

 جنبش روشنایی درنفس خود یک امر پسندیده و نیکو است، نیکویی اش در آگاهی و داد خواهی مردم که نمایانگر بیداری مردم میباشد، بیداریی که دگر حق را از راه منطق، گفتگو و قلم باید گرفت نه خشونت، کودتا وجنگ؛ اما همانگونه که پیشتراشاره کردم وضعیت افغانستان وجو حاکم در این کشور به طور آنچنانی آمادۀ پذیرش و مشق دموکراسی نیست اینجا دموکراسی نظام کفری خوانده میشود و هنوز ارزشهای؛چون: آزادی های فردی، بیان و احترام به عقاید دگران...نهادینه نشده است؛ در این چنین یک شرایطی رهبران این جنبش به مسایل امنیتی توجه می کردند ما شاهد این فاجعه نمی بودیم ویا حد اقل تلفات اینقدر سنگین ره متقبل نمشدیم.

تا زمانیکه اسلحه و ابزارهای انفجار و انتحار ازافغانستان برچیده نشود تمثیل دموکراسی کار دشوار است؛ زیرا تفنگ و  دموکراسی باهم همخوانی ندارند و نتیجۀ مثبتی از آن متصور نیست، فاجعۀ دهمزنگ کابل مساوی در نتیجه برخورد تفنگ با دموکراسی بود؛ بنابراین توجه به امنیت در گرد همایی ها و خواست های جمعی یک امر خیلی ضروری است؛ زیرا هنوز که هنوز است در اکثر نقاط کشور دود و تفنگ حاکمیت دارد.

در پایان من به عنوان یک شهروند  افغانستان میخواهم تذکر نمایم ، که این حرکت بزرگ عدالت خواهی ثابت ساخت که مردم افغانستان  به خود اگاهی رسیدند که دیکر تحمل ظلم ، استبداد وبی عدالتی را دردرون نظام کشور بیشتر ازاین  قبول ندارند وبا استفاده  از حقوق شهروندی خویش و زنده نگهداشتن دموکراسی درافغانستان حاضر اند که قربانی های بیشترازاین  را بدهند که ما  شاهد واقعه دلخراش دهمزنگ کابل  بودیم .

گلاب میر رحمانی

پژوهشگر مسایل سیاسی_اجتماعی

واستاد دانشگاه







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



گلاب میر رحمانی