کتاب انسانیت انسان، از چاپ برآمد

۱ عقرب (آبان) ۱۳۹۶

کتاب «انسانیت انسان» آفرینه‌ی گران‌بهایی است از فرهیخته‌ی جست‌وجوگر و خردمند ما جناب استاد امام محمد ساعی که چندی پیش از چاپ بیرون شد و به دست‌رس تشنه‌گان دانش، آگاهی و خرد قرار گرفت. گرچند در این هم‌بودگاه چیزی که کم‌است خرد ورزی و اندیشه‌پروری است. ولی گاهی غافل‌گیر می‌شوی. کارهایی‌که در زمینه‌ی خردورزی و برگرداندن مردم به سرچشمه‌ی اصلی‌اش نوشته شده باشد در این کشور کم است و یاهم بازاری ندارد. هم‌چنان جوِ شکل گرفته به‌گونه‌ای نیست که بشود این‌گونه ارزش‌هارا به همین سادگی نهادینه کرد. وضعیت به‌گونه‌ی است که نمی‌توان هنوزهم بیش‌ترین حقایق را گفت و خردورزانه سخنی را در میان گذاشت. جزم‌گرایی مارا و مردم مارا در هر بخش زمین‌گیر کرده و تباه کرده‌است. ما همیشه پیرامون خویش را از دریچه‌ی باورها و برداشت‌های خویش نگریسته‌ایم و همه را از روی ظرفیت و توانایی خویش میزان کرده‌ایم و سنجه‌ی ما در همه چیز تنها درک و باور خود ما بوده‌است و هیچ‌گاهی به این‌ نیندیشیده‌ایم که آیا چیزی بزرگ‌تر و میانه‌تر و یاهم درست‌تر از باور و برداشت ما وجود دارد یا خیر؟ ما همیشه جهان را از عینک دودی فردیت خویش دیده‌ایم و ذهن پرسش‌گر در ما نه جوانه زده است و نه‌هم پرورانده‌ شده‌است. هم‌بودگاهی‌که در آن جزم‌گرایی بی‌داد می‌کند و نسبیت را کسی به رسمیت نمی‌شناسد؛ سخت است که باپای مردمش راه نروی و با چشم مردمش نبینی و باگوش مردمش نشنوی. ولی کتاب «انسانیت انسان» کوشش خجسته‌ای است که مارا یک گام به سوی خردورزی نزدیک و چندین گام از جزم اندیشی دور می‌کند. این آفرینه مارا باچیزهای تازه آشنا می‌کند و کوششی دارد برای آشتی‌پذیری ما با پیرامون ما و پرسش‌ها و پاسخ‌ها. تلاش دارد تا دریچه‌ی گفت‌وگو را در میان ما باز کند و اگر  بشود برای هرچیز سنجه‌ی غیر از فردیت خودمان داشته باشیم. دست‌کم از خودمان بپرسیم و در چیزی که هستیم آن‌را به بررسی بگیریم. کارهای که در این پسینه سال‌ها در این زمینه ها شده است کم‌تر مجال وارد شدن به دنیای نیازها و خواست های مردم را یافته‌است. یا هم کوشش‌های بوده است که آن‌گونه که نیاز بوده پرسش هارا پاسخ نگفته و ذوق مردم را مشبوع نکرده و تشنه‌گی مردم را سیراب نکرده‌است. ولی «کتاب انسانیت» ار هر نگاه ویژگی‌ها و برتری‌های خویش را دارد. یکی این‌که پرسمان‌ها بسیار ساده و فشرده بیان شده‌اند و خواننده را به‌خوبی به چیزی‌که می‌خواهد ره‌نمون می‌کند. پرسش‌ها بسیار منطقی و مستدلل مطرح می‌شوند و سپس یکی یکی به ترازو انداخته می‌شود و پاسخ‌های در خور آهسته آهسته خود را میدانی می‌کنند و بارز می‌شوند. در پایان هم نتیجه‌گیری بسیار کوتاه و گیرا خویش‌را نمایان می‌سازد و به همه پرسش‌ها و گفت‌مان‌هایی که در آغاز و در میانه ره باز کرده بودند بسیار کوتاه پاسخ خویش را پیدا می‌کنند و کتاب با یک نتیجه گیری فشرده و پرمغز پایان پیدا می‌کند.

در آغاز گفتیم که هم‌بودگاه نویسنده خلاف شهرت خویش در این سال‌ها خیلی‌ها بسته بوده و زمینه‌ی هرگونه گفت‌وگو و پرسش و پاسخ ناهم‌وار و بسته‌است. حالی کسی که پرسش‌های بزرگی دارد، دردهای بزرگی دارد، سخنان زیادی به‌گفتن دارد و کسی نیست که این درد ها را و این همه گپ را بشنود یاهم توان شنیدنش را داشته باشد، چه‌گونه می‌باشد؟!. چیزی که در این کتاب نویسنده را دست و پاگیر کرده است، هم‌بودگاه بسته و جزم‌اندیشی‌ای است که دست و دامن اورا بسته است و جلو پردازهای بیش‌تر اورا گرفته‌است. به‌خوبی در میان گفتاوردها و گزینش گفتاوردها می‌توان درک کرد و دانست که نویسنده خیلی‌ها زیرکانه، بسیاری مفاهیم را رسانده و از میان مفاهیم دیگری با مدارایی گذشته است که نیاز است تاچنین شود و من‌هم این را برای این نویسنده خرده نمی‌گیرم. چون ایشان از دل هم‌بودگاهی سر برون کرده‌اندکه بررسیدن و پرورش دادن این‌گونه مفاهیم خود بازی کردن با جان خویش‌است. کم‌تر آدمانی می‌توانند به این پرسمان‌ها بپردازند و فداکاری کنند. من ازاین رو، نویسنده‌ی خردمند این کتاب را می‌ستایم و برایش پیروزی و بهروزی های بیش‌تر تمنا می‌کنم.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نصرالله نیکفر