تحمیل اسرائیلیات بر قرآن

۱۴ ثور (اردیبهشت) ۱۳۹۸

نگاهی دیگر  به بحثهای مطرح در کتاب "اسلام و شمشیر" ( قسمت دوم )

 در قسمت اول بررسی زمان نگارش و از آن مهمتر امکان نگارش مورد بررسی قرار گرفت و توضیح داده شد که در اوائل قرون اسلامی، لتهای موجود قرآنی حکایت از این دارد که این اوراق هیچ وقت بصورت کتاب نبوده اند به عبارتی به واسطه خط و ابزار نگارش حتی قرآن امکان نگارش نداشته است. در این مبحث، فرض بر صحت ادعا های مطرح درباره نگارش این متون گذاشته شده و مقصود فقط به بررسی محتوایی آنهاست.

حتی اگر قرآن را کتابی مانند سایر کتابها، ساخته بشر بدانیم. باید منشاء قرآن و احدایثی که به کمر اسلام و قرآن بسته شده را از خاستگاه جدا و متضاد با فرهنگ حاکم بر جامعه اسلامی منعکس در قرآن بدانیم. به عنوان مثال سگ، حیوانی که در قرآن کریم نامش 4بار ذکر شده است. آیه ی 4سورهی مائده ، آیات 81و 22سوره ی الکهف و آیه ی 871سوره ی الاعراف. در این آیات در بطن و یا ظاهر کلمات نسبت دادن پلیدی و پلشتی را به سگ از جانب خداوند نمیبینیم، هرگز صفت نجس به آن داده نشده است. بلکه آیات 81و 22سوره ی الکهف خبر از منزلت بالای این حیوان نزد خداوند میدهند . خداوند سگ را با بهترین انسانهای مومن و خداپرست جزئی از شمارش اصهاب کهف قرار میدهد. حتی حالات سگشان را نیز بیان می کند و در نهایت این سگ نیز به بهشت نیز می رود. ملایکه در غار اصحاب کهف نازل می شدند تا از آنها مراقبت کنند. اما در احادیث وجود سگ در خانه باعث میشود تا ملائک در آن خانه نازل نشوند.

و یا در مورد ختنه از دستورات موکد تورات است در این آیات هفت گانه این کتاب در صحیفه پیدایش، لزوم ختنه هفت بار تکرار می شود، به آسانی می توان درک کرد که انجام ختنه و عمل کردن به این عهد و پیمان تاچه حد از دیگر فرامین توراة بیشتر مورد تاکید قرار گرفته است. لذا دستور ختنه، در دین یهود اهمیت ویژه ای یافته است وهیچ موکد قرآنی برای اجرای آن وجود ندارد.

در آیات ۱۱۴ تا ۱۱۷ سوره ی نحل، خداوند خوردن مردار و خون و گوشت خوک و آن چه را بی ذکر نام و یاد خدا ذبح کرده باشند، حرام می خواند و می فرماید گروهی، با بستن دروغ و افترا بر خداوند، برای کسب اندک نفعی، در این فهرست حلال و حرام دست می برند و اسامی را کم و زیاد می کنند، که رستگار نمی شوند و جزا خواهند دید. صریح آیه داریم که هرچه از دریا به دست آید، پاکیزه و حلال است «احل لکم صید البحر و طعامه متاعا لکم و للسیارة و حرم علیکم صید البر مادمتم حرما و اتقوالله الذی الیه تحشرون. صید و خوردن جانوران دریا بر شما و بر مسافران حلال شد، چنان که صید در بیابان در حالی که محرم هستید، مجاز نیست و از خدایی بترسید که به پیشگاه او حاضر خواهید شد». (مائده، ۹۶) از همه ی آن چه در آب است، این ها را بخورید، هرچه پر و فلس دارد در آب، خواه در دریا و خواه در نهرها، ان ها را بخورید. و هرچه پر و فلس ندارد، در دریا یا در نهرها، از تمام حشرات آب و همه ی جانورانی که در آب اند، این ها در نزد شما مکروه باشند از گوشت آن ها نخورید (عهد عتیق، لاویان، ۱۱: ۹ تا ۲۳)  و آدمی در می ماند که این همه جنجال، در باب نهی مسلمین، از خوردن حیوان بی فلس دریایی، از کجا جز کتاب تورات درآمده است؟!!

و هنوز هم زانی و زانیه را با توسل به این سخن بی اساس ابن هشام، به عنوان سرمشقی به جا مانده از روش های پیامبر، رجم می کنند، هرچند خداوند فرموده باشد: « سورة انزلناها و فرضناها و انزلنا فیها آیات بینات لعلکم تذکرون. الزانیة و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مائة جلده و لا تاخذکم بهما رافة...سوره را با نشانه های روشن فرستادیم و احکام آن را واجب کردیم تا  گوشزدی باشد. زانی و زانیه، هر یک را، بدون ملاحظه صد ضربه شلاق بزنید». (نور، ۱ و ۲) بدین ترتیب شکی نمی ماند که رجم کنندگان زانیان، نه تابع قرآن، که پیرو ابن هشام و یا دست بالا مقلد تورات اند!  غریب تر از همه این که صاحبان و عاملان به تورات، با این همه جزای مرگ برای روابط جنسی نا موجه، چشم بر همه چیز کتاب خویش بسته اند و می بینیم که مسلمین با وجود آیات درخشان سوره ی نور، برای مجازات زانی و زانیه، عینا بر تورات اقتدا می کنند.

اگر بخواهم چرخی در تفسیر سورآبادی بزنم، ادعای انکار پنهان خداوند در آن به میزانی یافت می شود، لجاجت او نسبت به قرآن و پیامبری محمد است. بدین سان فرصتی نیست که سورآبادی، به هنگام ترجمه و تفسیر و نیز تراش سئوال، برای تلقین لغزش و شک و ردهای مکرر در قرآن از دست داده باشد عتیق به همین روال، در رد و هدم و برقراری حدود در معانی آیات، چنان که گفته آمد، تا قریب دو هزار نمونه می آورد! این که یک خارج از دین اسلام بخواهد سئوالات و شبهات خود بر قرآن را ردیف کند و پاسخ بخواهد، فی نفسه ارتکاب جرم نیست و ادای پاسخ به او در مسئولیت علمای اسلام باقی خواهد ماند، اما مجاز نیست بر این پرسش ها به دل خواه خود جواب گذارد، و در پوشش و با نام تفسیر قرآن به مسلمین قالب زند! بدین سان فرصتی نیست که سورآبادی، به هنگام ترجمه و تفسیر و نیز تراش سئوال، برای تلقین لغزش و شک و ردهای مکرر در قرآن از دست داده باشد.

«قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِّن قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُواْ بِهَا کَافِرِینَ. پیش از شما نیز اقوامی سئوال ساز بوده اند که از کفر سردرآوردند». (مائده، 102). ایا عتیق نیشابوری را از یاد برده اید که  دو هزار مورد از انواع سئوالات را با توسل و بهانه نفسیر در برابر قرآن قرار داده بود!؟

اگر سئوال نهایی در موضوع «اهدنا»، و ضمیرهای آن، خشم یک یهود نسبت به قرآن و مسلمین را، با وضوح تمام علنی می کند، پس چرا داده های همین کتاب را در مجالس و بر منابر به عنوان تاریخ و نشانه های اسلام و قرآن بازخوانی می کنیم و مگر عتیق برای اقرار به یهودیت، باید تاییدیه از کنیسه بسپارد و یا شناس نامه ارائه دهد. پس کینه یک یهودی خالص نسبت به بخت النصر ویران کننده اورشلیم گوش فرا دهید که با ادامه ای در ۲ برگ، که با فصاحت و صراحت تمام و به بهانه تفسیر آیه پنجم از سوره اسراء، بخت النصر را «مادر سگ» میخواند! آیا در قرآن نامی از بخت النصر و یا چنین حکایتی درباره او آمده است؟

مجادله بر سر آیات و کلمات قرآن، که به تولد و تولید مفسران ریز و درشت و تفسیرهای کهنه و نو منجر شده، منضم به قصه واره هایی با نام شان نزول، بستری فراهم آورده است تا کسانی با سوء استفاده و برداشت های نادرست از متن قرآن، یا خلق معانی نو بر کلمات آیات، که قرینه هایی از آن را، در افاضات و اضافات عتیق نیشابوری میخوانیم ، مسلمانان را به دیدار از پشت صحنه قرآن دعوت می کنند.!

ابن هشام در مبحث شان نزول آیات با دل به خواه خویش برای هر آیه ای سبب نزولی می آفریند. داستان هایی که برخی از آن ها از فرط بی مایگی جدی به نظر نمی رسند. شیوه ی ساخت این شان نزول ها بسیار ابتدایی است. آیه را می خواند و داستانی بر آن می گذارد. ویژگی این شان نزول ها در این است که دیگر حتی محدث و راوی هم ندارد، ابن هشام با یقین شخصی و درست همانند این که مشاور فرهنگی خدا و در نزول آیه صاحب نظر بوده است، سبب نزول را باز می گوید

به عنوان مثال در سوره نور آیات ۱ تا ۲۰ ، برای تعیین تکلیف با یک مقوله و مشکل اجتماعی، یعنی بهتان زدن رایج و همیشگی به زنان که خداوند با ساده ترین صورت و با قائل شدن حق برابر برای زن و مرد در انکار و اثبات، راه حل این مشکل اجتماعی را عرضه و توصیه می کند که این گونه اتهام ها و بهتان ها ارزش توجه ندارد، باید آن ها را کوچک شمرد، اشاعه نداد و به سلامت رفتاری و روابط جاری در محیط همگانی صدمه نرساند. آیا در این آیات تابان و روشنگر، که سراسر حفاظت از اعتبار آدمی و مبارزه با توسل به شیوه های ناسالم در روابط اجتماعی و خانوادگی است، سخنی از عایشه و جنگ بنی المصطلق و صفوان و افسانه ای می بینید،؟!

و این گونه معنا و مفهوم و پیام بسیار مهم و اصلی یکی از زیبا ترین، عمیق ترین و آموزاننده ترین سوره های قرآن، یعنی سوره ی انشراح، در میان قصصی بی اساس پنهان می ماند و در جای آن صاحب پیامبری می شویم که چون از کودکی دچار صرع بود، از همان دوران گمان می کرد که با فرشتگان مرتبط است، باخدا بر سر مقام بالاتر چانه می زد و دایه اش به نشانه سخنان پریشانی که بر اثر صرع بر زبان می آورد، او را به عبدالمطلب پس داده بود.

درآل عمران، ۵۵ نیز وعده کشف اشارات و درک کامل داده های این آیه به روز واپسین محول شده تا بندگانی بی قرار، در جای صبر دراز مدت معین شده از سوی خداوند، به صفحات تفاسیر رجوع کنند.به راستی وفور آیاتی که دریافت قضاوت نهایی خداوند در باب مضامینی را، متضمن و موکول به حضور در پیشگاه عدل الهی می داند. به راستی آن مفسرانی که با ورود ماهوی به تذکرات این گونه آیات برای خداوند هم شیرین زبانی می کنند، انتقال درک مفاهیم چنین آیه هایی را نیازمند صرف حوصله تا روز قیامت نمی دانند، و بی اعتنا به وعده های الهی نیت و برداشت خود را اعلام می کنند، علم خود را از کجا برداشته اند!؟  

جبرییل در امتداد خرافه پراکنی های کتاب های بی نشان قرون اولیه ی اسلامی به همه صورتی، از شمایل عایشه تا شتری بی مهار، آن هم درست از قول رسول خدا، در می آورند! آیا به نظر نمی آید گروهی تا مرز شکم درد کامل، با تدارک این جعلیات، بر ما خندیده و می خندند؟

محمد بن حسن حر عاملی در  حدیث قدسی صفحه ۱۹۲ ،آن خداوند قاهر و بی نیاز قرآن که می گوید از من بترسید و یاد آوری می کند که همه چیز به دست اوست، به ایمان آدمی نیازی ندارد و اگر تمام کائنات کافر شوند، ذره ای از اقتدار او کاسته نخواهد شد، در این احادیث داودی، که به ذات و بیان الهی نسبت می دهند، به خدایی مبدل می شود که به عنوان مکمل نقل پیش، برای جذب مومن تبلیغ می کند، رشوه می دهد و به دنبال همصحبت می گردد! مضحک ترین مطلب دراین متن آنجاست که گرچه خداوند به صراحت و ظاهرا در مکالمه ای مستقیم، داود را مامور ابلاغ درخواست خود به بندگان کرده است، اما نمی دانیم چرا او انجام این وظیفه را از خود ساقط دیده و قرن ها بعد ابلاغ آن را به گردن فرزند حسن حر عاملی می اندازد؟ به راستی چه کنیم، بخندیم یا بگرییم؟

 درهمین کتاب ص ۲۷۳ ، یک خدای پریشان حواس که کتاب حدیث قدسی به مسلمین معرفی می کند. دستور دهنده ای که گروهی را لایق جهنم می شمارد تا مجرمان، یگانه پرستی خود را به یاد او آورند و بندگی پیشین شان را تذکر دهند تا خداوند در تصمیم خویش تجدید نظر کند و آن ها را به بهشت بفرستد. معلوم نیست چرا این جلد دوم قرآن منتقل شده بر فرزند حسن حر عاملی، این همه در یاد آوری های بنیانی، با جلد نخستین و اصلی آن متفاوت است و آن خدایی که در قرآن آشنای موجود به دفعات قوم پرستی را نهی و تحقیر می کند، در جلد دوم میراث رسیده به حر عاملی، چنین قبیله پرست و متفاوت اندیش شده است؟

مفسرین و مترجمین قرآن، گاه در کنار نص صحیح و صریح کتاب خداوند، برای منظورهای معینی که غالبا تایید تدارکات کتاب های سیره و مغازی و فتوح پیش گفته است، از خود، به نام باری تعالی، آیه نازل کرده و به قرآن مبارک افزوده اند. با ترجمه ها و تفسیرهایی مواجهیم که مثلا خرم شاهی با بی خیالی تمام و به تبعیت از هدایت تورات، در برابر اسراییل، در آیه ی ۵۸ سوره ی مریم و موارد دیگر، مساوی یعقوب می گذارد، هرچند در همان قرآن از یهود و نصاری شناختن ابراهیم و ذریه اش نهی شده باشد. مترجم این آیه کوتاه از چه رو اشاره روشن و بی حاشیه خداوند به مجرد کتاب را با تعویض دو کلمه، به کتاب آسمانی تورات تبدیل کرده است.   «وَمِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لاَ یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلاَّ أَمَانِیَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ. و از آنان بی سوادانی هستند که کتاب آسمانی تورات را جز با قرائتی طوطی وار و لقلقه زبان نمی دانند و جز پندار نمی بافند». (بقره، ۷۸، ترجمه خرم شاهی)

.شاهدیم که هر یک از مترجمین اعتقادات و علائق خود را با بی پروایی تمام در آرایه ی دو قلاب و پرانتز، میان آیات الهی، به خواننده می خورانند «ان لهم جنات تجری من تحتها الالنار: ترجمه ی کلمات روشن خداوند را: انهار شامل جوی های شیر و شراب و انگبین و در مواردی عسل نیز می شود که کم تر اشاره ای بر آن ها در آیه نیست.  «ان لهم جنات تجری من تحتها الالنار: ملاحظه کنید ترجمه ی یک ناشناس غیر مسلمان و عقلا یهودی بر کلمات روشن خداوند را: انهار او شامل جوی های شیر و شراب و انگبین و در مواردی عسل نیز می شود که کم تر اشاره ای بر آن ها در آیه نیست.

مترجمان پرانتز باز با ناخنک به مراجعات توراتی خویش، مفسران سئوال تراش و شان نزول سرایان سر به هوا، خود و مسلمانان را بدان دچار کرده اند.  بدین ترتیب مکتب و مهمان سرای تفسیر نیز بجز آماده سازی خوراک برای مجادله بر سر آیات قرآن و در مواردی رد و نقض بیان آن کاربردی ندارد، چنان که با اندک رجوعی به متون تفاسیر، آن ها را نسبت به قرآن در موضع طلب کار می بینید. حالا صدای درماندگانی را به وضوح می شنوم که یادداشت های اسلام و شمشیر را نوعی تفسیر قلمداد می کنند.

در کتاب خدا لغت"حرب" به فراوانی به کار نرفته است، کمتر از هفت مورد، و هیچ یک نیز قصد بیان یک جنگ جاری را ندارد و عمده ترین آن مواردی است که قرآن پاک در آیه های ۲۷۶تا ۲۸۱سوره بقره در ذم ربا میگوید : «اگر ربا خوردید، پس چنان است که با خدا و رسولاش جنگ میکنید» در قرآن مبارک در موارد اندکی به حرمت رفتار و کردار و یا صرف خوردنیها و آشامیدنیها اشاره رفته و تقریباً در تمام آنها شروطی برای اسقاط حرمت وجود دارد، الا ربا و شرک .  آيا با وجود چنين دستور مؤکدي در حرمت ربا، که همسان نبرد با خدا و رسول گفته شده، دريافت بهرههاي کلان را در بانکهاي زير کليد حکومتهاي اسلامي چه گونه توجيه ميکنند، بی اعتنایی جسورانه به آموزههای قرآنی، در روزگار ما، تا آن جا گسترش یافته است که در حکومت اسلامی، آشکارا و با ربحی مضاعف بر نرخ یهودیان، از مسلمین ربا میگیرند، در عین حال که قرآن مبارک شعرگویی و شعر خوانی را پیروی از رسم گمراهان می شمارد، لجوجانه حتی کتاب خدا را هم به شعر در میآورند .

چنین جماعتی احترام گذاردن به آیه های قرآن و بیانات الهی را، که هیچ شکی در آن نیست، به فراموشی سپرده، در جای آن سرگرم زیر و رو کردن احادیث و روایاتی هستند که حتی تفکیک درست و نادرست آن ها نیز ناممکن است. احادیث و روایاتی که تردید و تشکیک در آن ها، با حیرت تمام، مستلزم پرداخت بهایی سنگین تر از انکار قرآن شده است!

 آدمی در می ماند که کدام دست این اوراق به راستی ضاله را، که کم و بیش با صفت اسرائیلیات می شناسیم، همچنان در مجامع و مکاتب و مدارس اسلامی به عنوان مستنداتی در موضوع شناخت تاریخ و تمدن و فرهنگ دین مبین زنده نگه می دارد و اجازه ی اخراج نهایی آن ها صادر نمی شود؟!! میبایست پیوندی را میان سازندگان تالیفات قرون اولیه ی اسلام و صاحب اختیاران بعدی فرهنگ اسلام برقرار بیانگاریم.

هر سطر این تألیفات در کار تولید و تلقین تردید در ذهن مسلمانان و ابزاری برای ستیز با اسلام و قرآن است. آن ها با حوصله ی تمام در هر باره و مورد، که به مسلمانان مربوط بوده است، یادگارهای مکتوبی ساخته اند که با حیله گری کامل یکدیگر را تایید می کنند، هر کدام مصالح ساخت آن دیگری شمرده می شود و از این طریق توانسته اند اذهان مسلمان و غیر مسلمان را به قبول تصویر نهایی این پازل چند هزار پاره هدایت کنند.

 با نهایت افسوس جهان اسلام و روشنفکر و مؤلف مسلمان، در هیچ زمان، به ویژه در سده های اخیر، قرآن را به عنوان سند تاریخی نکاویده و در این باب رجوع به چند تألیف آشکارا مشکوک و معیوب و مجعول را، حتی بدون بازخوانی انتقادی، بسنده دیده و بدون انکار و بدون درخواست مستند و مدرک مطمئن، پذیرفته اند.

آن ها که باید جواب دهند، می پرسم این شروح از چه منابعی برداشت شده ، چه گونه صحت آن ها مسلم می شود و چه کسانی، در چه زمان و برای کدام منافع و منظور، از زبان قرآن مبارک و با توسل خیال پردازانه به مفاهیم و لغات و آیات آن، چنین افسانه های شاهنامه ای را بافته و چنین ادعاهای کلان بی مدرکی را به نام قرآن ثبت کرده اند.

ادعاهای بی سند و مدرکی که برای روشنفکری فشل و محافل آکادمیک جزء بدیهیات فرض میشود جامعه علمی برخوردی منفعلانه وعابدانه تر از کتب آسمانی نسبت به این کتب دارد . یکی از بزرگترین تاثیرات این کتب ،حک شدن تصور بدوی بودن اعراب صدر اسلام است که اکنون به باوری عمومی  و بدیهی تبدیل شده  که  منشاء و خاستگاه قرآن و زبان عربی یک تجمع بیابانی و جامعه ای بدوی است.

قرآن مبین، به عنوان تنها سند همزمان تاریخی برای شناخت وقایع دوران بعثت پیامبر آیینه ی تمام نمای رخ دادهای حضور پیامبر در محیط رشد اسلام است، به راستی که قرآن پاکیزه، قطعی و قانع کننده ترین سند شناخت درست تاریخ صدر اسلام، در زمان حیات پیامبر گرامی است و از میان آیات آن برداشت از گردشهای عمده تاریخی و اجتماعی و سیاسی و عقیدتی در سالهای نخست دعوت، تا رحلت پیامبر گرامی، به سهولت میسر است.

قرآن به عنوان مهمترین و تنها سند همزمان صدر اسلام، محیط اجتماعی که از جامعه اعراب صدر اسلام به تصویر میکشد. با زبان فاخر و ادبیات غنی داراى ایجاز و اطناب، اطلاق و اجمال و تبیین و کنایه و صراحت و لغات انتزاعی و مفاهیم عالی است. و محتوای این آیات به جزئیات و قوانین و توصیه هایی در چنان روابط اجتماعی وارد می شود که زیربنای اقتصادی مستحکم بدان نیازمند است،

مهملاتی که بر کمر اسلام و قرآن بسته شده اند حتی برای قرون ادعای پنجم و ششم سند وجودی ندارند. در رجوع به تفسیرهای فراوان، که در تعقیب امکانات نگارش به خط عرب، هیچ یک را نمی توان معمرتر از سه قرن اخیر تشخیص داد.چنان که می دانیم گوستاو فلوبر آلمانی یهودی الاصل در ۱۵۰ سال پیش، مانند بسیاری کتب اسلامی دیگر، وصالی و نو نویسی و نوسازی این معدن اباطیل و مرکز دروغ پراکنی نوع یهودی را به گردن گرفته و پس از قریب ۲۵ سال کار، از همان زمان و بلافاصله پس از اتمام جعل، به جهان اسلام روانه کرده اند. اگر دانشگاه های اسلام شناسی غربی و وابسته به کنیسه و کلیسا و نان خوران مشهور آن ها در میان ایرانیان و اعراب و ترکان، از قبیل فؤاد سزگین، جرات دارند، به تشکیل کمیته مستقلی از میان نسخه شناسان جهان دعوت کنند، تا حقیقت نو سازی و نو نوشتاری بسیاری از کتب کهنه ی اسلامی بر همگان آشکار شود.

منبع: کتاب اسلام و شمشیر







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

پارسی10.07.2019 - 18:31

 مرحبا به این شیوایی قلم.و من هم پس از سالها مطالعه شخصی و بررسی عقلانی این منابع به بی ارزش بودن آنها پی بردم.البته این دیدگاه را فقط برای خودم نگه داشتم.تاریخ طبری و قصص انبیا پر است از این مزخرفات.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



بهرام نورمحمدی