جهان چند قطبی و کاهش نقش امریکا در آسیا و افریقا

۳۱ حمل (فروردین) ۱۳۹۹

چند قطبی شدن قدرت در نظام بین المللی یکی از اهدافی ست که کشورچین به دنبال آن بوده و حالا به نظر می رسد که این کشور فاصله ی چندانی از آن ندارد. در مقاله ی از این قلم،(بحران کرونا؛ آیا امریکا هم چنان ابر قدرت جهانی می ماند؟)، "چند قطبی" شدن جهان برآیند بود که با تغییر و تحول سیاسی ـ اقتصادی جهان زودی به وقوع خواهد پیوست و جایگاه کشور چین در کنار امریکا، در رده ای اول مناسبات جهانی تثبیت خواهد شد.  پس از آن است که هژمونی، نفوذ ژئوپولتیک و رقابت قدرت ها برای تصاحب و دسترسی به مواد خام در جهان سرعت بیشتر از پیش می گیرد و در آینده نه چندان دور خواهند کوشید که حتی منابع سیارات دیگر را نیز به تسخیر خود درآورند.    

اکنون، در این مقاله خواهیم کوشید که چگونگی سبقت گرفتن چین را در آسیا و افریقا و کاهش نفوذ امریکا را به برسی بگیریم: آسیا و افریقا دو قاره ایست که چین از مدت ها قبل در آن سرمایه گذاری را آغاز کرده و این دوقاره هم چنان برای آینده این کشور از اهمیتی خاصی برخوردار اند. چین تمرکز اساسی اش بر منابع طبعیی و مواد خام استواربوده، چیزی که در این دو قاره وافر و در برخی نقاط آن حتی دست نخورده باقی مانده است. حال، در این اواخر که چین به کمک نظام اقتدارگرا و نسبتاً بسته خود توانسته بحران کرونا را در این کشور مهار کند و اقتصادش را پویا نگه دارد، در تحرکات بلند پروازانه ای کوشیده است، حتی برخی شرکت های بزرگ اروپای را نیزدر انحصار خود درآورد و یا بیشترین سهم آنها را خریداری کند.  

"بانکداران به تازگی شاهد افزایش درخواست های شرکت های چینی و بودجه پیشنهادی برای اهدافی در اروپا هستند.افرادی که خواسته اند از آنها نامبرده نشود، گفته اند: بسیاری از سرمایه گذاران بالقوه شرکت های دولتی [چینی] هستند. این گفتگوهای اولیه در حالی صورت می گیرد که ارزش سهام در شرکت های اروپای کاهش قابل ملاحظه ای یافته است. شاحص (م.اس.سی.آی) که عملکرد توسعه را در قاره اروپا دنبال می کند، سقوط ۲۳ در صدی سهام را در کشور های اروپای در جریان امسال نشان می دهد، کاهشی که برابر است با بحران مالی سال ۲۰۰۸م." (۱)

اما، این سیاست چین، بنابر دلایلی نخواهد توانست در کشور های اروپای کارساز و موفقیت آمیز باشد: نخست این که اروپا و امریکا دو قدرت جهانی اند که رشته های ضخیم منافع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی، مذهبی و تاریخی آنها را در هم تنیده است؛ رخنه کردن و جای پا گرفتن چین در چنین نظام هدف مند که با سامانه های منظم، اداره و رهبری می شوند، هیچگاه سهل و آسان نخواهد بود.

ثانیاٌ: اقتصاد بلند و مشارکتی اروپا در کنار پیشرفت علم و تکنالوژی برتر، شرکت های اروپای را قادر ساخته تا دشوار ترین چالشها را به فرصت تبدیل کنند ـ تا شکستی در آنها نفوذ نکند... و جالب این که با وجود گسترش تولیدات بلند چین در اروپا و امریکا، این کشور ها هنوزهم نظر مساعدی نسبت به امتعه و کالا های " چینی" ندارند، و از نظر کیفی آنها را "جعلی" و "بدل" می دانند. و همین گونه دلایل زیادی دیگر می تواند این استراتژی چین را در اروپا خنثی کند.

نقش تصاعدی چین در آسیا و افریقا

نقش محتاط و سیاست گذاری های استراتژیک سیاسی ـ اقتصادی چین را در جهان می توان از سخن مشهور دنگ شیائو پنگ به سادگی استنباط کرد که گفته بود: "با آرامش مشاهده کن؛ برای حفظ موقعیت کشور با امور با آرامش مواجه شو؛ ظرفیت های خود را پنهان کن و منتظر موقع مناسب باش؛ یاد بگیر که جار و جنجال براه نیندازی، و هرگز ادعای رهبری نکن". معلوم می شود که رهبران چینی از این سخن پرمفهوم و در برخی جهات فریبنده ی رهبر بزرگ خود بدرستی استفاده کرده و بهره فراوان  برده اند.

 رشد چشمگیر اقتصاد چین که در پی اصلاحات اقتصادی در سال (۱۹۷۸م) آغاز شد و تا امروز با فراز و نشیب ادامه دارد، همواره نیازمند سرمایه گذاری در بخش های مختلف را داشته تا حجم تولید و صادرات این کشور بتواند از دیگر کشور ها سبقت بگیرد. سرمایه گذاری درآسیا و افریقا قاره هایی که غنی ترین منابع انرژی و مواد خام را در خود جا داده، برای چین حیثیت حیاتی داشته و بدون آن چرخه های تولیدی و اقتصادی این کشور نمی توانند سرعت بالای خود را حفظ کنند.

"بر اساس گزارش سال ۲۰۱۸ کنفرانس تجارت و توسعه ملل متحد (آنکتاد) از وضعیت سرمایه‌گذاری در جهان، میزان سرمایه‌گذاری چینی‌ها در پروژه‌های جدید در کشورهای آفریقایی طی دوره ۲۰۱۷-۲۰۱۶ حدود ۴۵.۱ میلیارد دلار بوده است. این در حالی است که طی همین دوره سرمایه‌گذاران کشورهای عضو اتحادیه اروپا مجموعاً ۳۴.۶میلیارد دلار و سرمایه‌گذاران آمریکایی ۷.۵میلیارد دلار در کشورهای آفریقایی سرمایه‌گذاری کرده‌اند". (۲)  

در آسیا، پیمان چین با (آ. سه.آن) که شامل ده کشور جنوب شرق آسیا، برونئی، اندونیزی، فلیپین، سنگاپور، تایلند، کامبوج،لاوس، ویتنام و برمه می شود، مدل موفق در واردات و صادرات میان این کشور ها بوده و توانسته ضمن کم کردن تعرفه های بانکی میان طرفین همگرایی کشور خارج از این پیمان چون، استرالیا، هند را نیز جلب کند. در جدول پایین حجم تجارت چین را در مقایسه با رقبای جهانی در حوزه آ.سه. آن، می توان مشاهده کرده و میزان برتری این کشور را به سادگی به سنجه گرفت:

 

 

       ۶۸میلیارد دالر

میزان تجارت هند و آسه آن

     ۲۳۰ میلیارد دالر

میزان تجارت ژاپن و آسه آن

      ۲۱۲ میلیارد دالر

میزان تجارت امریکا و آسه آن

      ۲۴۸ میلیارد دالر

میزان تجارت اتحادیه اروپا و آسه آن

      ۳۳۷ میلیارد دالر

میزان تجارت چین و آسه آن

     Source: IMF, the Beijing Axis Analysis, 2015

رشد و توسعه ای قابل ملاحظه در میزان تجارت چین در کشور های آسیای و افریقای، بیانگر پیشی گرفتن چین در رقابت های جهانی در این قاره های مهم است. هم چنان، در حوزه جنوب آسیا چین توانسته با گسترش روابط استراتژیک با پاکستان، این کشور را به شریک مهم اقتصادی ـ سیاسی خود در منطقه تبدیل کند و با ایجاد روابط گرم و محکم خود با پاکستان، از یکسو توانسته هند، رقیب دیرینه ی خود را در کنترل داشته باشد و در سوی دیگر توسط این کشور تروریست پرور، حتی امریکا را در افغانستان به چالش بکشد.

"چین بندر گوادر را در منطقه ای حساس و حیاتی در پاکستان ساخت تا ردپای خود در کنترل خطوط دریایی حفظ کند و همچنین مراقب هند باشد... بدین سان با حمایت آشکار و پنهان از پاکستان، چین موفق شده از طریق زمین و دریا هند را خنثی کند. از این گذشته با نقص تمامی قوانین بین المللی، چین کاملاً پاکستان را به کشور هسته ای تبدیل کرده تا در مقابل هند بایستد. به علاوه، اقدام چین برای احداث بنادر، خطوط لوله نفت و بزرگراه ها در میانمار نیز به همان اندازه قابل توجه است. علاوه بر این ساخت بندر هامبنتولا با کمک چینی ها در سریلانکا، که اساسأ بخش جدا شده از سرزمین هند است، اجرای دقیق و برنامه ریزی شده «استراتژی رشته مروارید» چین برای محاصره هند در سراسر اقیانوس هند است". (۳)

دشمنی هند و پاکستان و تآثیر بر منافع چین و امریکا در منطقه

برای شناخت چین در مناسبات جهانی به ویژه آسیا، ضرور است تا روابط این کشور را با هند بشناسیم و از چگونگی دشمنی و مخاصمت هند و پاکستان آگاه باشیم، تا در چشم انداز آن منافع قدرت ها را در این منظقه به کنکاش بگیریم. چین و هند دو کشور بزرگ و پرنفوس آسیا هستند که با پیمودن پله های موفقیت ازجمله اقتصاد های برتر جهان شناخته می شوند. اما چین توانسته در مقایسه هند در رده قدرت های جهانی صعود کند و با استراژی فعال و مؤثر"نفوذ ژئوپلتیک" خود را در آسیا و افریقا توسعه چشمگیری ببخشد. چین وهند پس از یک درگیری مختصر در سال ۱۹۶۲ که ریشه در اختلافات مرزی این دو کشور دارد، کوشیده اند از جنگ گرم با یکدیگر اجتناب ورزند، اما رقابت های این دو غول اقتصادی جهان در ابعاد مختلف و یارگیری کشور های منطقه و جهان همواره روشن بوده است. پاکستان یکی از کشور های مهم منطقه و همسایه در به دیوار هند است که در رقابت و دشمنی شدید با هند قرار دارد. این دو کشور سه بار بطور رسمی باهم درگیر جنگ رویارو شده اند و جنگ های های نیابتی این دو کشور با استفاده از گماشتگان و طرفداران شان در کشمیر و افغانستان هنوز هم جریان دارد.

چین با استفاده از دشمنی این دو کشور همسایه، با ایجاد روابط استراتژیک و نزدیک با پاکستان توانسته هند را در منطقه به چالش بکشد. در عین حال، این روابط گسترده توانسته منافع مهم و استرتژیک امریکا را در افغانستان و منطقه، کاهش و حتی به شکست مواجه کند. امضای موافقت نامه صلح امریکا در افغانستان را می توان به تعبیری شکست استراتژیک امریکا و هند در منطقه تلقی کرد. زیرا طالبان نیروی بوده است، که به ابتکار پاکستان و استخبارات این کشور در افغانستان طراحی شد، پس از تجهیز و تمویل، برای اهداف این کشور تا امروز در افغانستان می جنگد؛ پیروزی آنها در این کشوردر واقع پیروزی کشور پاکستان است. متاسفانه، چین افغانستان را از عینک پاکستان می بیند و به دلایلی که ذکر آن رفت، پاکستان در جنوب آسیا از اهمیتی فوق العاده ای برای این کشور برخوردار است.   

البته کاهش نفوذ امریکا در افغانستان و منطقه در همان مقیاسی که منافع این کشور را کاهش می دهد، در بلند بردن نقش چین و هژمونی در درازمدت این کشور در این منطقه مؤثر و کارساز است. استراتژی رشته مروارید که در بالا ذکر آن رفت، دقیقأ به منظور کاهش منافع و نقش کشور های امریکا و هند از جانب چین طراحی شده است:

"استراتژي"رشته مرواریدها"، بنگلادش (چیتاگونگ)، برمه (سيتو جزیره کوکو)، سریلانکا (هامبانتوتا)، پاکستان (گوادر) و تانزانیا (باگامويو) را شامل مي‌شود. اقیانوس هند به يكي از مسیرهاي اصلی تجارت چین با دنياي بيرون تبديل شده است و همين امر امنیت این مسیر را به يكي از دغدغه هاي پكن تبديل ساخته است. هند توانايي رويارويي با استراتژي رشته مرواریدهاي چين را ندارد چرا كه پكن به یک نیروی اقتصادی مهم در اقیانوس هند تبديل شده است از طرفي پكن با ارائه مشوق‌های اقتصادی بسیار جذاب به كشورهاي هدف، شرايط پذيرش ساخت پورت های چینی و تلاش‌های مدیریتي را براي خود فراهم ساخته است."، "هند پيشتر به ایالات متحده درخصوص "استراتژی رشته مرواریدها" به چين اين هشدار را داده بود كه اين موضوع استراتژیک فراتر از بعد تجاری است و از شمال به جنوب را شامل خواهد شد. يكي از دلايل نگراني هند اين است كه برخي از دشمنان قدیمی هند مانند پاکستان و سریلانکا در اين استراتژي به عنوان مهره‌هاي مروايد نقش ايفا مي‌كنند. بنابراین همه این تحولات نشان دهنده آن است كه " نفوذ ژئوپولیتیک چین" از طریق پورت هاي جديد و باندهای پروازی و همچنین ایجاد روابط دیپلماتیک از جزیره هاينان تا خلیج فارس رو به رشد بوده است. این مرحله گذردرمنطقه آسيا،به عنوان یک استراتژی برای قطع نفوذ ایالات متحده در این بخش از جهان و همچنين كنترل هند تلقي مي‌شود." (۴)

با این همه، "راه ابریشم جدید" ابتکار تازه ایست که چین و شرکت های این کشور در آن سهم بیشتری دارند. این پروژه چین را به جنوب آسیا و آسیا غربی که در آن کشور های نفت خیز خلیچ فارس قرار دارند وصل کرده و حتا به افریقا می رساند. در کنار برنامه های استعماری دولت چین که کشورهای غریب جنوب آسیا را با دادن وام، زیر قرضه های دراز مدت فرو می برد، وابستگی سیاسی و اقتصادی آنها را نیز به این کشورهرچه بیشتر می سازد. این پروژه با استراتژی دراز مدت در راستای هژمونی روز افزون چین در قاره آسیا و افریقا طراحی شده است. البته این این طرح با مخالفت های شدید امریکا و اروپا مواجه است، اما در صورت موفقیت آن، کشور های غریب را در آسیا و افریقا بیشتر به خود وابسته و مُتکی خواهد ساخت.

برآیند

استراتژی دراز مدت اقتصادی و حوصله بلند سیاسی چین در سرمایه گذاری در قاره های آسیا و افریقا توانسته دروازه های این دو قاره را بروی این کشور باز نگه دارد. چین با احداث بنادر، بزرگراه ها، قطار های تجارتی میان کشورهای هدف، خطوط دریایی، کشور ها و حتی این دو قاره را به نفع اهداف خود وصل کند. هم چنان چین با ارائه مشوق های جذاب مثل وام های دراز مدت برای کشورهای غریب، این کشورها در وابستگی سیاسی ـ اقتصادی خود کشانده ـ تا بتواند برای مدت طویل به منابع آنها دسترسی داشته باشد.

اما، چین در قاره های اروپا و امریکا، بنابه درهم تنیدگی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی ... و اقتصاد بلند مشارکتی این کشورها موفقیت چندانی در سرمایه گذاری خویش نخواهد داشت.

با این همه، کاهش منافع امریکا در قاره های آسیا و امریکا و سبقت گرفتن چین در این دو قاره به علاوه پویایی اقتصادی این کشور در دوره ی پسا کرونا، آن را به قدرتی تبدیل خواهد کرد که در تقسیم منافع جهان ما و فراتر از آن در سیارات دیگر پا به پای امریکا در حرکت باشد.

اکبر نوابی

۱۶ اپریل ۲۰۲۰

 

رویکرد ها:

(Bloomberg News, 2020(۱)

(۲): پایگاه خبری، اتاق بازرگانی

(۳): چشم انداز استراتژیک، زبیگنیف برزینسکی

(۴): سایت باشگاه خبرنگاران جوان







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



غلام اکبر نوابی