افغانستان و دموکراسی – ۱۴ و ۱۵

۳۱ جوزا (خُرداد) ۱۴۰۰

 

افغانستان و دموکراسی – ۱۴ 

ج- اوضاع پیشینه                   

 

1-               اقتدار گرایی حکومت های پیشینه

2-               کودتا ها و جنگها

 

1-               اقتدار گرایی و خطا های حکومت های پیشینه

در بالا ازعوامل نزدیک وظرفیت کارکرد عوامل بیرونی وداخلی یاد نمودیم، اما شایان یادآوری است که موفقیت این کارکرد زمانی میسر شد که پیشینۀ جامعه از هر نگاه بستر مساعد را در اختیار آنها نهاده بود. پیشینه هایی که با کارکرد حکومت های استبدادی واقتدار گرا، مردم افغانستان  را از آگاهی به نیازها و سهمگیری مثبت در امور جامعه دور و در تاریکی نگهداشتند. بنابر آگاهی تاریخ و جامعه شناسی جوامع، هنگامی که مردم یک جامعه در تاریکی به سرببرند، نا آگاهی آنها سبب بهره برداری های متنوع وحتا ضد انسانی می شود.

جامعه یی را در نظر آوریم که عقب نگهداشته شد. مردم ما از خوبی های تحولات وپیشرفت ها در زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی  و سیاسی محروم وعقب ماندند.  بدون تردید و با توجه به مردمی  که از خواندن ونوشتن محروم بودند، آموزش های بسیار پیشینه وسنتی گوش آویزشان بود، با دیدگاه خـُـــرد و محدود زنده گی بدوی به قضایا و زنده گی برخورد نموده، نیروی محرکۀ فعال برای دسترسی به بهبود خواهی برای خود نشده، بلکه پیشرفت های جامعه را با موانع ومحدودیت ها مواجه کرده و تحقق اهداف گروه های فساد خوی و زر اندوز را کمک رساندیند. اکثریت مردم افغانستان، چنین وسیله یی را دراخیتار تبهکاران زورمند کنونی نهاده اند.

حکومت های استبدادی، طی سالهای متمادی نه تنها برنامۀ جدی و مورد نیاز آموزش دهی نداشتند تا مردم با سواد شوند، بلکه  بارها بهترین هایی از دارنده گان اندیشه های تحول طلبی، فرهنگ گستری را که میتوانستند در زمینۀ پخش وبذر فکر بهبودی خواهی وبالا رفتن شعور سیاسی، دسترسی به افکار تحمل آمیز مصدر کارسودمند شوند، اعدام وزندانی نمودند. این موضوع را درعنوان دورۀ هفتم شورا بیشتر باز می نمائیم.

هم راستا با این آسیب زایی وخطا کاری، تاریخ بهره گیری ازسران اقوام وقبایل مردم برخی مناطق پشتون نشین کشور را در نظر آوریم که سران حکومتی با دادن پارۀ از امتیازهای اداری و مادی، برخی از آنها را در کنار خود قرار دادند، اما در واقع به رشد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی پشتونهای کشور به ویژه به افغانهای جنوب کشور، آسیب های زیادی رسانیدند.  

مردم مناطق مرکزی افغانستان که بیشترین نفوس ملیت هزاره و  دارندۀ مذهب شیعه را تشکیل داده اند، با سیاست اشکارا تبعیض آمیز چند جانبه زیرستم چند بُعدی ملی ومذهبی روزگار تلخی را دیدند.

 در برنامه های انکشافی برای مناطق مرکزی کشور سیاست اشکارا تبعیض آمیز اعمال شد. ازینرو آنها ومردمان همه مناطقی که با تبعیض مواجه شدند، برای کاریابی به شهرها و بیشتر به سوی شهر کابل روی آورده، دشوارترین کارهای جسمی، آزاردهنده ترین سرپناه ها را برای به دست آوردن لقمه نانی متقبل شدند.

انحصارقدرت، آموزش های غلط و سرکوب های  تحول طلبان راکه حکومتهای پیشین به نمایش نهادند، همچنان تفاوت های طبقاتی، تبعیض های گوناگون، عدم توجه به نیازهای عاجل مردم، جامعه یی را شکل داد پسمانده و با مردم ناراضی اما فاقد شعور سیاسی برای  حرکت وحق ستانی. جامعه یی که از فرهنگ سیاسی مورد نیاز برای دیموکراسی دور نگهداشته شد.  

آن عوامل که در جلوگیری از کوشش های دموکراسی خواهانه مؤثربود، در رویاندن ناهنجاری های کنونی سهم بسیار دارد.

 

 

افغانستان و دموکراسی – ۱۵

اوضاع پیشینه

                     

۲- کودتا ها وجنگها

(کودتای 26 سرطان، کودتای هفتم ثور، تهاجم شوروی، جنگهای داخلی- تنظیمی )

 

هنوز تجربیات وفعل انفعالات آن جریانات وارزیابی های محمد ظاهر شاه از دموکراسی تفننی اش به پایان نرسیده بود که بازهم دستی از همان پیکر پرورش یافته از دیدگاه ها واعمال استبداد خوی سردار هاشمی ومخالف آزادی ها وارزشهای مورد استفادۀ مردم، برای قلع وقمع دموکراسی برون آمد.

 کودتای 26 سرطان پاسخی به قدرت جویی، پاسخی مخالفت آمیز با دموکراسی بود و راهی  به سوی احیأ شیوۀ سنتی- استبدادی شهرت یافته به استبداد هاشم خانی . ازهمین روشکل نظام جمهوری  با آن مضمون عاری از ارزشهای دموکراسی، جز ترفند فریبکارانۀ شکلی از نظام استبدادی نبود.

کودتای 26 سرطان، فضای نسبی مساعد پیشین را با جمهوری استبدادی محمد داؤود خان از میان برداشت. و این تنها نبود. این کودتای پیروزمند اما مصیبت زا با برنامه های سیاسی خودرایانه و بی اعتنایی به سایر اقشار جامعه، زمینه های نابودی خود و ژرفتر وگسترده ترکردن همه ابعاد ضد دموکراسی را فراهم کرد.    

برایند راه وروش دلبسته گی به سیاست های اتحاد شوروی که با کودتای 7 ثور 1357 حاکمیت یافت، ظرفیت سیاسی را به نمایش نهاد وکارمورد نیازاش را انجام داد. کار مورد نیازش این شد که برای تطبیق عقیده و فکر و مرام خود با سرکوب های خونین کوشید و دگراندیشان یا دارنده گان سایر اندیشه ها وعلایق را نه تنها از فعالیت فرهنگی و سیاسی باز داشت، بلکه کمر به نابودی آنها بست. سوکمندانه جامعۀ مواجه با چالشهای نداشتن سواد بیشترین مردم، حتا بیشترین دانشوران و تحصیل یافته گان خود را با سرکوب های خونین "جمهوری دموکراتیک افغانستان"، به "رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان" از دست داد.   

 این بود که دامنۀ مصیبت برای فعالیت های زیانمند فردا ها بیش از پیش شد.

پیامد های خونین کودتای هفتم ثور1357خورشیدی نتیجۀ منطقی آن بینش سیاسی غلط از دموکراسی و افزون برآن نتیجۀ درهم جوشی با نیازهای اتحاد شوروی بود. زیرا تداوم استبداد چند ساله  درافغانستان را بدون اتکأ به اتحادشوروی از میان رفته، با دیکتاتوری حزبی و ضد دموکراسی نمی توانست جواب بگوید.

از آنرو بود که مردم ما طی بیش ا ز دهسال  حاکمیت خونبار و جفا پیشه یی را به نظاره نشستند که بیش ازهمه ستم وشکنجه، سرکوب واعدام زیرنام «دموکراتیک»انجام یافت.آن "دموکراسی"حامل عناصر سیاسی- فرهنگی خفقان زا، تنها با کارکرد استبدادی ونفی دگراندیشان معرفی نشده است بلکه؛ اثرات منفی وآسیب های آن به ارزشها و اساسات دموکراسی درذهن وروان بخش قابل ملاحظۀ مردم افغانستان سایه گسترد

اما گرچه بر بنیاد آن علایق، از "دموکراسی" و "حکومت دمکراتیک" همیشه سخن میگفتند این هم زیانبار بود که جامعۀ نا آشنا با دموکراسی، در معرض استفادۀ نیروهای ضد دموکراسی قرار گرفت. در نتیجه در اذهان مردمان بسیاری، مقولۀ دموکراسی، چنان القأ شد که گویا کارنامه های "حزب دموکراتیک خلق افغانستان"، معرف آن است. این بود که در برابر اصطلاح و واژۀ دموکراسی، ذهنیت وکارکرد خشونت بار شکل گرفت.

                                                       ادامه دارد







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نصیر مهرین