تو را گریه می‌کند

۱۷ دلو (بهمن) ۱۴۰۰

آبی آسمانِ تو رنگین‌کمانی است

وقتی خدای آبْ تو را گریه می‌کند

من ماسه‌ام، شن‌ام، تو مرا تشنه می‌کنی

آن دورها سرابْ تو را گریه می‌کند

 

شب می‌شوم به بستر مرداب می‌روم

من یک تنم که بی تن تو آب می‌روم

این دلبرانگی به تنم زار می‌زند

حالا لباس خوابْ تو را گریه می‌کند

 

اینجا جهنم است، جهان وقف یک غم است

باید غم تو را به جهان شادباش گفت

در زیر پات نهر روان بهشت بود

چون آیۀ عذابْ تو را گریه می‌کند

 

حالا دوباره خانۀ خورشید ابر شد

لبخند روز بر لب دیوار، زهر شد

کم‌کم که سایه‌سایه خمیدند نورها

«آوار آفتابْ» تو را گریه می‌کند

 

اینجا به لطف گریه ردیف است حال من

وقتی حروف قافیه آب است و آب و آب

چین‌های موجْ مانده به پیشانی کتاب

هر صفحه بی‌حسابْ تو را گریه می‌کند







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نیلوفر بختیاری