مارهای دهن آستین

۱ میزان (مهر) ۱۴۰۲

هنگامی که مرد مردمی بزرگوار عبدالستار شالیزی وزیرداخله بودند در بازگشت از کنفراسی از خارج در میدان هوایی کابل تعدادی خبرنگاران از وی استقبال کردند و خواهان جواب سوال های شان شدند. جناب شان گفتند پیش از اینکه به سوال های شما جواب گویم باید بگویم که در طیاره مرا خواب برد و در خواب دیدم که ملایک مرا به نظارهء دوزخ ها می برند دوزخ اول از انگریز ها بود منظم شعله های آتش زبانه میکشید سرپوش دیگ درسرش، پهره دار مسلح از دوزخ محفاظت میکرد. دومی از امریکایی ها بود و سومی از پاکستانی ها. به همین ترتیب دیدم که یک چاه دوزخ  نه سرپوش داشت نه نگه بان اما شعله های آتش فریاد میزد از مَلک موظف پرسیدم این بی سروسامانی چرا؟ این دوزخ از کیانند؟ پهره دار کجاست سرپوش دیگ کجاست؟  وو ... گفت ضرورت ندیدیم، این دوزخ اوغان هاست هرکدام شان که قصد گریختن کنند دیگری از پایش گرفته مانعش میشود.

دوستی از هالند پرسید اخبار تازه چه داری گفتم امروز تا حال چیزی نشنیده ام گفت بعضی رسانه ها میگویند آمرصاحب زخمی شده مثل اینکه کسی برفرقم گران سنگی کوبیده باشد اما به خاطرم گذشت که کشته شدن جان اف کندی، رابرت کندی و داکتر لوترکینگ هم اول همین طورنشرشد. اولین سوالم از وی این بود که مسئول ضبت احوالا تش کِی بود گفت انجنیرعارف. اشتباهم بالای وی شد چرا شنیده بودم دو عرب را به ظاهرمجاهدِ از دوران جهاد به استاد سیاف معرفی کرده بود تا آنها بتوانند با آمر صاحب مصاحبه کنند و آنها با استاد هم مصاحبه ی انجام دادند و عمدا با کامره ی کهنهء که بعدا مواد منفلقه را درآن جا سازی کردند و فلم را هم جهت رد تشویش استاد عمدا دوباره برایش نشان دادند اما استاد نظر به تیز هوشی که دارد فورا به مقامات ذی صلاح رساند که این دو ظاهرا خبر نگار تحت اشتباه اند سوال های شان بی ربط و کردار شان عادی نیست جدا متوجه آنها باشید. درخواجه بهاالدین  چهارنفرموظف آنها میشود بعد از گذشت چند شب موظفین برای آمر خود میگویند اینها شب ها همه شب ترقس و پرقس دارند مثل که تمرین چیزی را میکنند. عینأ همین گفته ها را خانم های که همسایه هم اطاق شان از امریکا  جهت کمک های بشری آمده بودند که یک از آنها خانم سناتور امریکایی بود گفته اند. وقتی آمر پهره داران راپور را به انجنیرعارف میرساند  وی فورا پهره داران را تبدیل میکند در مدت دو هفتهء که عرب ها در خواجه بهاالدین میبا شند یکبارهم تلاشی نمی شوند وقتی آمر صاحب  به دعوت حکومت  فرانسه به پاریس و پارلمان اروپا به اشتراسبورگ دعوت شده بودند ازبرادرش عبدالولی پرسیده بود می خواهند مرا ترور کنند توچیزی شنیده ای آمر صاحب از چند دوست شان هم پرسیده بودند چند روزی است که طالبان با یکی دیگر زمزمه میکنند که خبرخوش در راه است شما چه حدس میزنید غافل ازآنکه قاتل شمع همان دخت شمع است که دردل شمع جا گرفته. همان روز آمر صاحب مسعود خلیلی را به نان چاشت دعوت و کباب فرمایش داده بود و آمر صاحب از ارتباط عارف و امریکایی ها باخبر بود که حتی یکبار به دعوت جنرال امریکایی یک ماه در امریکا سپری کرد. انجنیرعارف توسط همکارش به آمر صاحب احوال میدهد که دو نفرخبرنگارعرب از دوهفته به این طرف منتظرند که مصاحبه ی با شما انجام دهند وی  قبول میکند بلی. چون قضا آید طبیب ابله شود  وان دوا اندر ره خود گمره شود.

 وقتی ضیاء مسعود پرسش های از انجنیر عارف میکند نقشهء ترور ضیا را میکشد که وی ازجریان خبر میشود اما توسط طرفداران شان باهم آشتی می افتند.

 میرانوف بنز ريیس پارلمان روسیه که کاندید ریاست جمهوری هم بود؛ ادعا میکند ترورآمر صاحب ازطرف غربی ها پلان شده است. در همین ایام قدرت بدست مجاهدین بود عجب نیست که ترور وی کشف نشد. آقایون قانونی وزیر داخله داکتر عبدالله وزیر خارجه و رفیق نزدیک جو بایدن که هنکام مسافرتش شب درمنزل وی می بود استاد ربانی ريس جمهور بسم الله خان وزیر دفاع امرالله صالح رئیس ضبت احوالات که علنا می گفت این چه قسم است که نه با روس نه با  امریکا میسازد انجنیرعارف رئیس محافظت آمر صاحب در خواجه بهاالدین که گوشزد هایی هم شده بودند.

سوال اینجاست چرا این دو عرب مشتبه را یکبار تلاشی نکردند .هر راپور را که می خوانیم انجنیر عارف مگس همان دوغ است. محافظ انجنیرعارف کیست.‌ 

در ایام ریاست جمهوری حامد کرزی که علنا با رئیس سی ای ای کار میکرد و برایش گفت مشکل من طالبان نیست مشکل من گروه اتحایهء‌ شمال است جنرال داوود را ترور کرد قسیم فهیم معاون خودرا زهر داد حتی استاد ربانی را ترور کرد هیچ کس درمقابل کرزی اقدامی نکرد مگرجوال های دالردهن شان را پر کرده بود.

 

آمرصاحب عزیزلحافت آسمان بالشتت سنگ و دوشکت زمین بود با این هم آزادی صدها ملیون انسان که مدت هفتاد سال در قید ظالم ترین حکومت کمونیزم بودند بخشیدی؛ ای مرد مردمی چه نامردانی ازنام مبارک تو سوء‌ استفاده میکنند وصاحب ملیون ها دالر شدند.

تو برای سربلندی مردمت روزها شکم گرسنه بسر میبردی اگرهردو یا سه روز نان قاقی پیدا میشد آنرا درآ ب ترمیکردی و نوش جان میکردی اما ما به تو خیانت کردیم.

با عرض حرمت

 سیدآقا هنری     







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



سید آقا هنری