چهارمین سالروز موافقتنامۀ دوحه میان امریکاییها و طالبان

۱۴ حوت (اسفند) ۱۴۰۲

امروز 29 فبروری 2024 برابر است به چهارمین سالروز امضای موافقت نامۀ دوحه میان ایالات متحده امریکا و طالبان. این موافقت نامه نتیجۀ مذاکرات طولانی دوطرف بود که بصورت غیر رسمی و نا آشکار از سال 2007 آغاز شد و در سال 2018 مذاکرات شکل رسمی گرفت تا آنکه دو سال بعد در 29 فبروری 2020 به موافقت نامۀ دوحه انجامید.

موافقت نامۀ دوحه آخرین میخ را بر تابوت افتادۀ جمهوریت و ارتش و نیروهای مسلح مدافع آن در جنگ با طالبان کوبید. پس از این موافقت نامه که تا یک سال دیگر جنگی میان طالبان و امریکایی ها صورت نگرفت و هیچ امریکایی کشته نشد، ارتش و نیروهای مسلح جمهوریت که دیگر انگیزه و روحیه ای برای جنگ نداشتند، با تحمل ضربات شدید و مرگبار در مسیر فروپاشی و شکست قرار گرفت.

اشرف غنی و شریک حکومتش داکترعبدالله از همان آغاز مذاکرات دوحه میان طالبان و امریکا که بصورت تحقیر آمیزی در مذاکرات از سوی حامیان امریکایی خودشان نادیده گرفته شده بودند، هیچگاه برای دولت و مردم در مورد مذاکرات و سقوط محتوم دولت جمهوری و حکومت شان راست نگفتند و همیشه در مورد این مذاکرات دروغ پردازی می کردند و به گونه ای سخن می گفتند که مذاکرات امریکایی ها و طالبان ضرر و خطری برای دولت جمهوری ندارد و امریکا هیچگاه به این دولت پشت نمیکند. اینکه آنها از چگونگی و اهداف مذاکرات میان امریکایی ها و طالبان آگاهی نداشتند و یا آنکه می دانستند اما دروغ می گفتند، تا هنوز نامشخص است.

واقعیت این بود که امریکا هیچ برنامه و استراتژی برای حملۀ نظامی قبل از سال 2001 در افغانستان نداشت. حادثۀ یازدهم سپتمبر آن سال پای امریکایی ها را به افغانستان کشاند و بیست سال در جنگ ناخواسته درگیرشان کرد. تا سال 2006 که طالبان دوباره برای جنگ با دولت جمهوری و امریکایی ها بر نگشته بودند، مذاکراتی میان آنها و امریکایی ها در میان نبود. وقتی امریکایی ها دیدند که با طالبان وارد یک جنگ فرسایشی می شوند و پاکستان علی رغم همراهی با آنها در عقب این جنگ از طالبان حمایت می کند، یک سال بعد در 2007 وارد تماس و مذاکرات غیر علنی با طالبان شدند. معنای شروع این تماس ها و مذاکرات سری این بود که امریکایی ها از همان زمان در فکر خروج از افغانستان شدند و زمینه های این خروج را در آینده که زمان آن چندان مشخص نبود میخواستند آهسته آهسته هموار کنند.

امریکایی ها قبل از شروع مذاکرات پنهانی با طالبان در 2007 تلاش کردند که برای دولت سازی در افغانستان کارهایی را به سر برسانند. یکی از اقدامات آنها در این مورد تمرکز روی تشکیل ارتش و نیروهای نظامی و امنیتی افغانستان بود. آنها پس از آغاز مذاکرات پنهانی با طالبان نیز هم چنان به تلاش خود در دولت سازی و شکل گیری ارتش افغانستان ادامه دادند تا اگر روزی از افغانستان چه با امضای موافقت نامه ای با طالبان و یا چه بدون آن خارج شوند، دولت مورد حمایت آنها با نیروهای مسلح آن باقی بماند. اما به هر حدی که سال های بیشتری سپری می شد، برنامۀ دولت سازی با هزینۀ امریکا و متحدان غربی اش در افغانستان خوب پیش نمی رفت و جواب نمیداد.

پس از تشدید جنگ طالبان در نیمۀ دوم حضور امریکایی ها پس از سال 2010، ارتش و نیروهای مسلح افغانستان متدرجاً دچار ضعف و از دست دادن ابتکار در میدان های جنگ شدند.

چرا؟

به این دلایل:

1 - فساد درونی جمهوریت، اختلاف و تعارض حل ناشدنی میان گروه های مختلف شریک در جمهوریت که خود را همیشه در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری نشان می داد، تاثیرات ناگوار و مخرب بروی ارتش و نیروهای مسلح جمهوریت که خود دچار فساد و ضعف های کُشنده بود، بجا می گذاشت.

2 - ارتش جمهوریت، ارتش ملی نبود و انگیزۀ واقعی و هدف روشن در سایۀ ارزش های روحی و معنوی برای جنگ نداشت. ارتش و پولیس، ارتش قومی بودند. از همان آغاز ارتش بر مبنای فیصدی اقوام شکل گرفت و هر فردی که به عنوان افسر و مسئول در ارتش و پولیس جذب می شد خود را منسوب به قومیت خاصی میدانست که از درصدی سهم اقوام در ارتش و پولیس به آن دست یافته است. تلقین و ایجاد فکر ملی بودن برای ارتش و نیروی مسلح که بر مبنای درصدی اقوام شکل می گرفت، ناشدنی و غیر عملی بود.

3 - ارتش و نیروی مسلح، نیروی معاش بگیر و در واقع اجیر بودند. تمام بدنۀ ارتش و نیروی مسلح که بیشتر از ولایات شمال کابل، شمال شرقی و شرقی کشور عمدتاً از ننگرهار و لغمان و تا حدی از ولایات مرکزی و شمال غربی جذب ارتش و نیروی مسلح می شدند به خاطر فقر و بیکاری در جهت بدست آوردن معاش و حقوق بود که بتواند با آن مصرف زندگی خود و خانوادۀ خود را تامین کند.

4 - امریکایی ها که ارتش و نیروی مسلح را ساختند و آنرا از نظر مالی و نظامی و تمویل می کردند، از همان آغاز یک ارتش وابسته و متکی به کمک های مالی و تسلیحاتی خود شکل دادند. این وابستگی مطلق به کمک امریکا، هر زمان می توانست به فروپاشی مطلق آن در صورت قطع آن کمک ها بینجامد. اتفاقی که سر انجام واقع شد.

پس از سال 2014 امریکایی ها از ماندن در افغانستان احساس سرخوردگی و بیهودگی می کردند. فساد سیاسی و مالی و اداری و اخلاقی در درون نظام جمهوریت بصورت اصلاح ناپذیری افزایش و گسترش داشت. پول های هنگفتی را که امریکایی ها و غربی ها برای دولت سازی در افغانستان هزینه کرده بودند و هنوز هزینه می کردند، دزدان و فاسدان جمهوریت را بسوی دزدی و فساد بیشتر می برد. هیچ چشم اندازی از یک دولت سالم و نیروی سالم و وطندوست در جمهوریت فاسد به نظر نمی رسید. حاکمان جمهوری و تمام رهبران تنظیمی و سیاسی جمهوریت فکر می کردند که امریکا تا ابد در افغانستان میماند و آنها در مسند قدرت و حاکمیت هم چنان به دزدی و فساد ادامه می دهند.

ارتش و نیروهای مسلح جمهوریت با توجه به نکاتی که گفته شد و در چنین وضعیت فساد درونی نظام، هر سال بیشتر از سال دیگر ضعیف تر و ناتوان تر می شد و بسوی شکست و فروپاشی می رفت. امریکایی ها به این نتیجه رسیده بودند که دولت سازی در افغانستان برای کشوری که دولت مداران و سیاستمدارانش این چنین فاسد و اصلاح ناشدنی و سیری ناپذیر اند، غیر عملی و ناشدنی است. از این رو بدون توجه به این دولت و دولت مداران فاسدش، مذاکره با طالبان را علنی و رسمی ساختند و در 29 فبروری 2020 موافقت نامه ای را با آنها امضا کردند که در بخش سوم آن به صراحت و بدون هیچ ابهامی از انتقال قدرت به "حکومت اسلامی جدید پسا توافق"، سخن گفتند و در پای آن امضا گذاشتند:

«بخش سوم:

ایالات متحده و امارت اسلامی افغانستان -که توسط ایالات متحده به‌عنوان دولت شناخته نمی‌شود و به‌عنوان طالبان شناخته می‌شود- به دنبال روابط مثبت با یکدیگر هستند و انتظار دارند که روابط بین ایالات متحده و حکومت اسلامی جدید پسا توافق که توسط مذاکرات بین‌الافغانی تعیین می‌شود، مثبت باشد.

ایالات متحده به دنبال همکاری اقتصادی با حکومت اسلامی جدید پساتوافق که توسط مذاکرات بین‌الافغانی تعیین می‌شود، برای بازسازی [افغانستان] خواهد بود و در امور داخلی آن دخالت نخواهد کرد.»

برای امریکایی ها دو بخش اول مذاکرات که به خروج قوای شان و سرکوبی داعش توسط طالبان بر میگردد، اهمیت داشت که به آن رسیدند. مذاکرات بین الافغانی با فروپاشی جمهوریت و فرار اشرف غنی که به تصاحب قدرت قبل از خروج کامل قوای امریکایی و ناتو انجامید، عملاً از میان رفت و منتفی شد.

نکتۀ شگفت آور و مضحک این است که هنوز شماری از فاسدان و دزدان جمهوریت در فکر تغییر سیاست امریکا با پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری در مورد طالبان و احیای مذاکرات بین الافغانی و دولت مشترک هستند. در حالی که آنها متوجه نیستند طرح موافقت نامۀ دوحه را با طالبان حکومت ترامپ امضا کرد و بازگشت او به ریاست جمهوری، تعامل و نزدیکی بیشتر با طالبان خواهد است.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محمد اکرام اندیشمند