سیاه مست پیاله

١٧ میزان (مهر) ١٣٩٠

پیاله معـبد می، می دعای دست پیاله

در این میانه لبت ساقی ألست پیاله

کجایی ای همه ام، ای عروج خواب و خیالم

که بی تو این دل تنهااست پایبست پیاله

حلول سحر کلامم در آبگینۀ روحت

رسالتی است ز درگاه سرپرست پیاله

اشاره داشت به تحریم ما گمان کنم آن شب

رییس دفتر چشم تو در نشست پیاله

مباد اسارت هردم شهید موج نگاهت

به دست فوج قسم خوردۀ گسست پیاله

بیا که خم به سران زیر چتر فتنه نشستند

نفس شمار و کمر بسته بر شکست پیاله

چه باک، رگ رگ مفتی زخون خلق چو سرخ است

صدا کنندم اگر: ای سیاه مست پیاله

زهی به همت شیخی که در رساله نویسد

چو جیب خرقۀ ما باد! کوچک است پیاله

گمان کنم ره آزار و فتنه را زده دیوار

خدای میکده در لحظه های هست پیاله

هزار مرتبه شکر ایزدا! اگر چه حرام است

که با دو شیشه ز تعزیر شحنه رست پیاله







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



فضل الله زرکوب